بازدید امروز : 11
بازدید دیروز : 99
به نام خدا
رفقا«سخن کز دل برآید ،لاجرم بر دل نشیند»انشاءالله
یک روز که پیغمبر
در گرمی تابستان
در سایه نخلستان
همراه علی می رفت
دیدند که زنبوری
از لانه ی خود پَر زد
خود را به پیغمبر زد
بر خاک پِیَش صد بوسه ی دیگر زد
پیغمبر از او پرسید
آهسته بگو جانم
طعم عسلت از چیست؟
هر چند که می دانم
زنبور جوابش گفت:
هر صبح که برخیزم
من نام تو را در دل
چون گل به بغل دارم
هر صبح که برخیزم
در سینه عسل دارم
بهتر ز نبات است این
از قند و شکر بهتر
طعم عسل از من نیست طعم صلوات است این،
به نام خدا
یکی از یادداشتها(در صفحه ی «ذلت،برای لقمه ای نان!!چرا؟» وپاسخ به آن
(امید وارم بیان این مباحث فقط برای خدا واثر گذار باشد).
(عبدالله)
آقای طالب پور؛ خیلی فرق کردی با وقتی میومدی دبیرستان فارابی و پیش نمازمون بودی!! حسرت اون روزا رو میخورم و افسوس الان رو...
برای اخلاق هم قدری قائل باش.
یعنی با این نوشته های تند ،کاری پیش میره ،یا اینکه کینه ها و نفرت از هم بیشتر میشه.
مگه پیامبران و ائمه واهمه ایی داشتن که نظراتشون رو نگن و اونا رو برای اعوان و انصارشون بزارن تا اونا بیان کنن که الان یه عده کاسه داغ تر از آش میشن برا رهبر و حرفایی میزنن که میگن اون نمیتونه بگه.
پاسخ:
سلام جناب آقای عبدالله ، اینجانب ضمن تشکر واحترام به شما (البته شاید معدود کسی این یادداشت شما را تأیید ونشر دهد) به هر ترتیب لازم است چند نکته را به عرض حضرتعالی که همچنان مورد احترام اما ناشناخته اید برسانم:
1- چها رنوع ارتباط داریم :ارتباط انسان با خودش ،ارتباط انسان با خدا ،ارتباط انسان با طبیعت وارتباط انسان با دیگرانسانها ،این هر چهار بر روی انسان تأثیر دارد لذا می توان گفت که تأثیر انسانهای دیگر بر انسان به نحو موجبه ی جزییه وآن هم بستگی به نوع ارتباط و... دارد بیش از بیست سال از پیش نمازی اینجانب در دبیرستان جناب فارابی می گذرد در آن زمان با ارتباط فکری ای که داشته ایم از منظر های مختلف همراه بوده ایم اما بعد از قطع ارتباط جزیی ما ، افکار شما ممکن است تغییر کرده باشد تلقی شما از برخی مسایل ممکن است فرق کرده باشد التزام شما به دین وپایبندی شما به اصول ومبانی دین ونظام اسلامی ممکن است عوض شده باشد شاید در گوشه و زاویه ای از فکر وعقیده ی شما دفاع سرسختانه از اصول واعتقادات ومبانی اسلام ونظام اسلامی (نه مصادیق وسلیقه ها ومتغیرات سیاسی واجتماعی ) که در جای جای آموزه های ما وکلمات بزرگانمان این دفاع دیده می شود ،شاید برای شما نوعی بد اخلاقی وتندی تلقی شود، شاید درگذر پروسه ی زمانی بیست ساله، داشتن معیار وشاخص ومحور قرار دادن متخصصین در دین وحکومت ، به یک نظر وعمل قبیح ونا خوشایند تبدیل شده است ، شاید تشدید التزام اینجانب به مسایل اخلاق محورانه با وجود استواری در اصول ودفاع از مبانی اعتقادی و دینی ام که فلسفه ی سیاسی هم از جمله ی آنهاست ،شما را به یک پارادوکس نظری نسبت به اینجانب انداخته است که قدرت تحلیل وجدا سازی را از شما گرفته وشما را به این نتیجه ی فوق با ادبیاتی ویژه رسانده است ، مخلص سخن اینکه صد البته اینجانب در همان زمان هم به کم ظرفیتی واخلاق نا مناسب وناچیزی وکم سوادی شهره بودم چه برسد به حال که کاملا عالم به این نقایص نیز هستم وتنهااز در گاه کریمانه ی احدیت تقاضای لطف وبخشش دارم ،اما اندیشه در خود وخود شناسی(برای هر کسی) چه معجزاتی دارد که مثنوی هفتاد من کاغذ شود. لذا فکر می کنم با کمی تأمل، ریشه ی این حسرت را باید بشناسید و وبا بررسی تأثیر گذاری روابط چهارگانه ی فوق میزان متقابل آن اثرات را معیار رسیدن به این اندیشه قرار دهید .
2- اینجانب که در این سالها مشغول امور مختلف وبیشتر امر تحصیل وتدریس علوم اسلامی بوده ام لحظه ای حسرت قبل را نخورده ام وفکر می کنم در پایبندی به اصول دینم ومبانی نظام اسلامی واعتقاد به دفاع از آنها ذره ای تغییر نکرده ام وهمچنان بر مدار اخلاق در حیطه ی شرع مقدس ایستاده ام وهرگر با نگاه تساهل وتلقی ایجاد دشمن ومخالف برای خود ، دست از اعتقادم بر نداشته ام ومعتقدم این رویه اگر کینه ونفرتی هم ایجاد می کند مبنایی، ودر اصول است واین خاصیت تناقض است که هر حقی لاجرم مقابلش باطل است وگر نه، مطابق آموزه های اسلامی مجوز پا فشاری بر امور متغیر وجزیی ، بویژه بین مسلمین را نداریم .
3- به توصیه ی ائمه ی اطهار علیهم السلام بهترین دوستان کسانی اند که عیوب انسان را هدیه کنند لذا خواهشمندم مواردی از نوشته های اینجانب که در آنها تخلف یا بد اخلاقی وجود دارد را نوشته تذکر دهیدو از کلی گویی پرهیز نمایید.
4- آیا هر نوشته ای که دفاع وپایبندی روی اصول ومبانی است مساوی تندی است؟ هر نوشته ی این چنینی آیا لزوما ایجاد نفرت وکینه می نماید ؟ آیا برای حفظ اصول این همه شهید نداده ایم ؟ این همه سختی ومرارت نداشته ایم ؟ این همه جانباز ومجروح نداده ایم ؟آیا این همه جوان ودلتنگی خانواده هایشان برای پوچ بوده است ؟برای امور فرعی بوده ؟ برای لقمه ای نان ونفت ورفاه ورسیدن به صندلی ومقام وزمین ومرکب بوده ؟ برای رضایت عده ای مرفه زالوصفت بوده ؟برای پله شدن جهت ترقی دنیای دنیا زدگان تشنه ی قدرت وثروت بوده؟ این همه سختی مردم برای زانو زدن در برابر دشمن وکوتاه آمدن بوده؟آیا این همه ،برای این بوده که این انقلاب را از مسیر اصلی خارج کنند؟ آیا این همه ، برای این بوده که زمانی برسد که عده ای از راه برسند وبا انفعال وترس ،ثمره ی این همه خون ومشقت وزجر را به راحتی بفروشند،، من جانباز که برخی ساعات ، سر درد ها وپهلو در دها بعد از بیست وچهار ،پنج سال گاهی امانم را می برد وسرم همچنان سوت می کشد وبدنم کلکسیون نرمه های ترکش است والبته بسیاری امثال بنده که صدایمان کمتر به جایی می رسد، آیاانتظار دارید برای حراج این انقلاب توسط این افراد ترسو ومنفعل به بهانه ی اینکه کسی از ما کینه به دل می گیرد ساکت باشیم وثمره ی خون بهترین دوستان وسربازان امام زمان (ع)را هدر دهیم ؟آیا اینها تندی است ؟ آیا دفاع از آرمانهای اصیل اسلامی ودشمنی با ظالمین ومستکبرین که ،هر روز خود وانصارشان به شکلی در می آیند، تندی است ؟آیا فریاد در مقابل فتنه آفرینی ها تندی است ؟ آیا مخالفت با برخی از افرادی که زمانی در جهت نظام بودند وحال با همراهی با فتنه وسکوت ومقابله ی محتوایی با ولی فقیه و آرمانهای راستین نظام اسلامی دچار چرخش وریزش شده ،یا می شوند،تندی است ؟ تشخیص دوست ودشمن ،بصیرت می خواهد .تذکر واعلام مواضع اصولی وبرائت از غیر این مسیر، اگر اسمش تندی واثرش نفرت وکینه است پس ... ، قضاوت با شما
5- جناب آقای عبدالله ،با جمله ی آخر شما موافقم اما سؤالم این است که این طرز تفکر را که خود از منتقدین آن هستم در کجای نوشته های این جانب می یابید که از جمله ی نقد ها بر بنده ذکر کرده اید ؟
در پایان برای خود وشما وهمه مسلمین، از خداوند،آرزوی معرفت ،بصیرت ،شجاعت وعاقبت به خیری دارم ./.در پناه خدا
به نام خدا
ولی امر مسلمین حضرت آیت الله خامنه ای حفظه الله :
«باید از میدان در نروید. اینجور نباشد که اگر چنانچه در بارهى قصاص اسلامى، در بارهى اقتصاد اسلامى، در بارهى شکل حکومت اسلامى، در بارهى قانون اساسى شما، هو و جنجال و هیاهو در دنیا راه انداختند- که امکانِ این کار را هم دارند که هیاهو راه بیندازند- شما جا بزنید؛ نه، بر مبانى خودتان پافشارى کنید. مبانى شما، عبودیت خداست، خدمت به بندگان خداست، دشمنى با دشمنان خداست، دشمنى با دشمنان بندگان خداست؛ اینهاست شعارهاى ما. نظام جمهورى اسلامى نظامى است بر این پایهها»(19/6/1387)
عضواصلاحاتی کمیسیون اقتصادی مجلس در گفتگو با فرا رو منفعلانه وبا ترس و واهمه وبی اطلاعی گفت:
« آیا نمیشد وضعیت مطلوبتر اقتصادی برای مردم رقم بزنیم و در تعامل با کشورهای خارجی(آمریکا واروپا) از این زبان سخت و خشن استفاده نکنیم»
دوستان کمی تأمل نموده ،مقایسه کنید مواضع اصولی وپایبندی مسئولین طراز اول نظام اسلامی را بر ارزشها ومبانی اسلامی ،با سخنان این عناصر سست وجبان وخود باخته که البته ایشان وهمفکران شان سابقه ای چندین ساله در فروش ایران اسلامی وحرّاج ارزشها ومبانی نظام اسلامی با آن همه شهید و سختی ودشواری ،دارند .وتورق پرونده ی آنها ،چرایی این مواضع بی منطق وبی ارزش توسط ایشان وپادوهایشان را آسان می کند.
شهدا ورزمندگان وخانواده ی آنها ومردم غیور وزجر کشیده ی ایران اسلامی هیچگاه آرمانهایی از جنس رفاه زدگی واتراف وتن به ذلت دادن ،نداشته اند وبرای لقمه ای نان ویا تعریف عده ای ودولتی بی دین وشیطان صفت وظالم طمع نکرده اند ، سختی می کشند اماحاضر نیستند تن به خواری والتماس وذلت دهند.واین شعار سید شهیدان وسرور آزادگان جهان را فراموش نمی کنند که: "القتل اولی من رکوب العار و العار خیرٌ من دخول النار؛ کشته شدن با شرافت و عزّت، بهتر از ننگ و ذلّت و بندگی است." و فرمودند: "انی لا أری الموت الاّ السعادة و لا الحیوة مع الظالمین الاّ برما؛ مرگ با شرافت جز سعادت نیست و زندگی با بیدادگران جز رنج و زحمت نیست." همچنین از آن حضرت نقل است، که فرمودند:"هیهات منّا الذّلة؛ از ما ذلّت و تسلیم در برابر ظلم و طغیان ، دور است ". و در پیامی به همه مسلمانان فرمودند: "مثلی لا یبایع مثله ؛ مثل من، هرگز با مثل یزید بیعت نمی کند."
حکومت آمریکا واروپا واسراییل کدام مبانی حکومت یزید را کم دارد که بعلاوه، تزویر و خیانت را هم دارد.
خدایا ما را در مسیر حق وحفظ ارزشها واصول اسلامی وشجاعت دفاع از آنها موفق بدار.
به نام نکو،گر بمیرم رواست(شاهنامه)./.
به نام خدا
آیا برای خداست که برخی اختلاف افکنی می کنند.
آیا برای خداست که برخی برای مسائل فرعی وجزیی آسمان وریسمان ،به هم می بافند
آیا برای خداست که برخی همه را مشغول دیوانگی قدرت خود می کنند
آیا برای خداست که برخی هر چه خواستند می گویند ومی نویسند
آیا برای خداست که برخی به نام ارزشها،آنها را لگدکوب می کنند
آیا برای خداست که برخی در صدد تخریب مجاهدین مخلص انقلابند
آیا برای خداست که برخی با سیاهنمایی،نظام اسلامی را زیر سؤال می برند
آیا برای خداست که برخی برای دنیا وحب قدرت کاندیدا می شوند
آیا برای خداست که برخی به نام شهر ،پا روی شرع می گذارند
آیا برای خداست که برخی در صدد جلوگیری از الگو شدن ایران اسلامی اند
آیا برای خداست که برخی مغرضانه ولایت مطلقه ی فقیه را دیکتاتوری می نمایانند
آیا برای خداست که برخی برای توجیه خود، از بزرگان هزینه می کنند
آیا برای خداست که برخی بی محاباوپشت صحنه،نبض سکه وارز را به هم می زنند
آیا برای خداست که برخی به نام دین و ولیّ از آنها ابزار می سازند
آیا برای خداست که برخی با همه ی نیرو بر طبل افتراق می کوبند
آیا برای خداست که برخی به نمایندگی از شیطان، تخم کینه می پاشند
آیا برای خداست که برخی رهبری، غیر از ولیّ فقیه دارند
آیا برای خداست که برخی مهربانانه ،هنوز از فتنه گران دفاع می کنند
آیا برای خداست که برخی به نام مردم وخط امام ،در پنهان ضدش را، برنامه می کنند
آیا برای خداست که برخی مردم بصیر کشور را ظاهر فریبانه حامی خود تلقی می کنند
آیا برای خداست که برخی به صدایی غیر از صدای ولیّ گوش می سپارند
آیا برای خداست که برخی مذبذبانه ومنافقانه عمل می کنند
آیا برای خداست که برخی بامهارت ،باشغل جدیدالتأسیس پادویی بی منطق وبداخلاقانه می نویسند
آیا برای خداست که برخی با بد عمل کردن ،عده ای از بهترینها را آزرده کرده اند
آیا برای خداست که برخی با وجود بی لیاقتیشان ،خود را معیار حق وباطل می دانند
آیا برای خداست که برخی به راحتی غیبت می کنند و تهمت می زنند
آیا برای خداست که برخی لحظات ناب دعا ونماز ومراسم شهدا را با ریا خراب می کنند
آیا برای خداست که برخی در سال جهاداقتصادی با ضربه ی اقتصادی صحنه گردانی مخفی دارند
آیا برای خداست که برخی با پا گذاشتن روی قانون ،به مصلحت ،آویزان می شوند
آیا برای خداست که برخی نان به نرخ روز می خورند
آیا برای خداست که برخی با موقعیت سازی ،بادآورده ها را نذر ریاست طلبی می کنند
آیا برای خداست که برخی عَلَم سرگردانی وتحیّر سازی مردم را به دوش می کشند
آیا برای خداست که برخی با وجود بیشترین بهره از نظام همیشه معترض اند؟
آیا برای خداست که برخی...
واقعابرخی،ازکجاآمده اند؟برای چه آمده اند؟چه می خواهند؟چه منفعتی می جویند؟به کجا می روند؟!
آیا به خدا ایمان دارند؟ به آخرت چه ؟ به سؤال وجواب چه ؟به مثبت اندیشی ووحدت چه؟
«تفکرُ ساعةٍ خیرٌ من عبادةِ سبعین سنة»
بیاییم شاخصی داشته باشیم ،برای داشتن هدف وبرنامه،برای حل همه ی حیرتها ومشکلات ،
برای خدا ،برای رضای خدا ،گوشمان به فرمان ولیّ فقیه مان باشد که او
گوش به فرمان ولی الله الاعظم عجل الله تعالی فرجه الشریف است./.
ولی امر مسلمین حضرت آیت الله خامنه ای :
العقل ما عبد به الرّحمن و اکتسب به الجنان؛ عقل چیزی است که به وسیله آن خداوند عبادت می شود و بهشت کسب می شود»؛ عقل این است که انسان را به راه راست هدایت میکند. اشتباه می کنند آن کسانى که خیال می کنند با سیاسىکارى، عقلائى عمل می کنند؛ نه، عقل آن چیزى است که راه عبادت خدا را هموار می کند. شاخصش هم براى ما، بین خودمان و خدا، این است که نگاه کنیم ببینیم در بیان این حرف اخلاص داریم یا نه؟ به فکر خدائیم یا نه؟ من دارم براى خاطر خدا، رضاى خدا حرف میزنم یا براى خاطر جلب توجه شما دارم حرف می زنم؟ براى خاطر خداست یا براى خاطر دل مستمع و غیر مستمع است؟ معیارش این است. به خودمان مراجعه کنیم؛ اقضى القضات نسبت به انسان، خودِ انسان است. خودمان را فریب ندهیم... .(29/4/1388)
بشارت پایان ماه صفر ،حقیقت یا خرافه؟
سال هاست که در پایان ماه صفر، مسئله ی بشارت دادن پایان این ماه یا آغاز ماه ربیع الاول بازگوئی می شود و سبب بسیاری از گمان ها و خرافات می گردد. سئوال این است که تا چه حدّی این مسئله واقعی است و تا چه میزان سوء برداشت است و خرافات؟
حقیقت این است که برای بشارت دادن به پایان ماه صفر ، هیچ دلیل نقلی یا عقلی وجود ندارد . همان طور که برای نحوست این ماه هم دلیلی وجود ندارد . اما با این وصف? نویسنده ی عالی مقام کتاب المراقبات حدیثی را نقل کرده اند که جای تأمّل و بررسی دقیق است. وی به نقل از پیامبر(ص) آورده است که : هرکس به من پایان صفر را بشارت دهد بهشت را به او بشارت می دهم ! ( المراقبات ص37 )
این در حالی است که در هیچ یک از جوامع روائی شیعه و سنّی وکتب معتبر روائی چنین حدیثی یافت نمی شود و نویسنده ی کتاب شریف المراقبات هم سندی برای آّن نمی آورد. صرف نظر از این ایرادسندی و اساسی ، مضمون این کلام را نیز نمی توان با صراحت به نحوست ماه صفر تفسیر کرد . بلکه از این گذشته? با فرض پذیرش این سخن منسوب به پیامبر(ص)، پسندیده بودن بشارت پایان این ماه بر غیر رسول الله (ص) به اثبات نمی رسد. زیرا در این کلام? بشارت دادن مقیّد به رسوال الله (ص) شده است .
از طرف دیگر، دلیلی بر شومی و نحوست ذاتی ایام دردست نیست تا پیامبر اکرم(ص) چنین سخنی را فرموده باشد . زیرا عامل اصلی در شکل گیری ایام نحس که در قرآن (16/فصلت و 19/قمر) و روایات بیان شده است همان سوء رفتار و تدبیر انسان هاست . از این رو امام هادی (ع) می فرمایند: گناه ایّام چیست که شما آن ها را شوم به حساب می آورید ؟ در حالی که کیفر گناهانتان است که در این روزها به شما می رسد (تحف العقول ص482) . اگر در روایات هم ،نسبت به پرداخت صدقه و انجام دعا و استغفار برای امان ماندن از روزهای نحس،سفارش شده است از همین جهت است که انسان نتیجه ی کردار خود را برطرف نماید .
البته در حدیث معتبری، پیامبر (ص) سخنی را شبیه به این کلام منسوب به رسول اللّه(ص) فرموده است که: هرکس پایان ماه آذار را به من بشارت دهد بهشت از اوست ( علل الشرایع ج1 ص176) ، اماسنخیتی میان این حدیث معتبر و آن کلام بدون سند نیست تا تصور شود نویسنده ی بزرگوار المراقبات همین روایت را در کتاب خود نقل به معنا کرده است . زیرا ماه آذار ، ماه هفتم از سال های سریانی و سومین ماه از ماه های رومی (مسیحی) یا اولین ماه بهار (مارس) از سال های مسیحی(میلادی) است ( اقرب الموارد ج 1 و دهخدا ). بنابراین معلوم است که ارتباطی از جهت عنوان، میان ماه آذار و ماه صفر و نیز میان سال های رومی و قمری وجود ندارد .
با همه ی این اوصاف ملاحظه ی متن کامل این حدیث و توجه به سبب صدور این روایت ما را متوجه می سازد که پیامبر(ص) در مقام بیان نحوست ماه آذار و اهمیت دادن به بشارت پایان آن هم نمی باشند، بلکه این ماه هم شبیه ماه های دیگر میلادی است .
متن حدیث بنابه نقل ابن عباس این چنین است که روزی رسول الله (ص) با اصحاب خود در مسجد قبا نشسته بودند . دراین هنگام به یاران خود فرمودند : اینک شخصی بر شما وارد می شود که از اهل بهشت است . در این موقع جمعی از یاران پیامبر (ص) برای آن که از اهل بهشت باشند به سرعت از مسجد بیرون رفتند تا نخستین نفری باشند که باز می گردند. رسول الله (ص) متوجه کار یاران خود شد سپس رو به دیگران کرد و فرمود: اکنون جمعی بر شما وارد می شوند در حالی که از یکدیگر سبقت می گیرند . از میان آنان هرکس به من بشارت پایان ماه آذار را بدهد بهشت از اوست . در این هنگام همگی داخل شدند در حالی که ابوذر هم با آنان بود. پیامبر(ص) به آنان فرمود: ما در کدام ماه رومی هستیم ؟ ابوذر جواب داد : ای رسول خدا ! آذار به پایان رسید. پیامبر(ص) فرمود : ای ابوذر این را می دانستم اما دوست داشتم که امت من بدانند که تو اهل بهشت هستی ...
دقّت در متن کامل این روایت معلوم می سازد که بشارت پایان ماه آذار علامتی برای معرفی جناب اباذر است و ارتباطی به نحوست این ماه ندارد. همان گونه که به طریق أولی ارتباطی به پایان ماه صفر نخواهد داشت. و چنانچه چنین بشارتی هم ثابت شود مقیّد است به این که شخص پیامبر (ص) مخاطب این بشارت باشد.
با این حال بسیار جای تعجّب است که در چند سال گذشته براساس این برداشت نادرست، رفتارهایی خرافی! دامن گیر افرادی شده تا در شب اوّل ماه ربیع الاول ازطریق تلفن و پیامک بشارت ورود این ماه را ارسال کنند و یا با اجتماع در مقابل هفت مسجد! بشارت پایان ماه صفر را با کوفتن درب مساجد بدهند و رفته رفته و سال به سال بر آیین های خرافی آ ن بیفزایند. عجیب تر آن که طیف کثیری از افراد مصمّم بر این کار، کسانی هستند که بارزترین احکام دینی وشرعی مورد اتّفاق مسلمین را خرافات دانسته و از آن سرباز زده یا با کراهت به انجام می رسانند.
بنابراین با توجّه به بی اساس بودن بشارت پایان ماه صفر و نیز خرافاتی شدن رفتار های ناشی از آن، لازم است در جهت جلوگیری از انجام و ترویج چنین رفتارهایی که در درجه ی نخست سبب مخفی ماندن گوهر حقیقی دین می گردد اقدام و تلاش مضاعف نمود .
برگرفته از hamidrezabasiri.blogfa.com وتشکر از یاد آوری خواننده ی گرام در یاد داشت(وبگرد)
به نام خدا
حضرت امام جواد علیه السلام فرمودند:
«من از جانب حق تعالی ضمانت بهشت می کنم برای کسی که قبر پدرم را در طوس زیارت کند در حالی که به حق آن حضرت معرفت داشته باشد».
(بحار الانوار ج 99،ص 37 ح 26 به نقل از عیون الاخبار ،ج 2 ص 256 ح 7)
السلام علیک یا علی بن موسی الرضا علیه آلاف التحیة والثناء
به نام خدا
رحلت جانگداز پیامبر رحمت حضرت محمد صلّ الله علیه وآله تسلیت باد
ماتم جهانسوز خاتمالنبیین است
یا که آخرین روز صادر نخستین است
روز نوحه قرآن در مصیبت طاها است
روز ناله فرقان از فراق یاسین است
خاطری نباشد شاد در قلمرو ایجاد
آه و ناله و فریاد در محیط تکوین است
کعبه را سزد امروز رو نهد به ویرانی
ز آنکه چشم زمزم را سیل اشک خونین است
صبح آفرینش را شام تار باز آمد
تیره اهل بینش را دیده جهان بین است
رایت شریعت را نوبت نگونساری است
روز غربت اسلام روز وحشت دین است
شاهد حقیقت را هر دو چشم حق بین خفت
آه بانوی کبری همچو شمع بالین است
هادی طریقت را زندگی به سر آمد
گمرهان امت را سینه پر از کین است
شاهباز وحدت را بند غم به گردن شد
کرکس طبیعت را دست و پنجه رنگین است
شد همای فرخ فر بسته بال و بیشهپر
عرصه جهان یکسر صیدگاه شاهین است
خاتم سلیمان را اهرمن به جادو برد
مسند سلیمانی مرکز شیاطین است
شب ز غم نگیرد خواب، چشم نرگس شاداب
لیک چشم هر خاری شب به خواب نوشین است
پشت آسمان شد خم زیر بار این ماتم
چشم ابر شد پر نم در مصیبت خاتم
(آیت الله شیخ محمد حسین غروی اصفهانی)
شهادت سبط اکبر، امام حسن مجتبی علیه السلام
وامام رئوف حضرت ثامن الحجج علیه السلام تسلیت باد .
به نام خدا
از کی بخواهم ،افکارم نورانی باشد
از کی بخواهم ،پندارم نورانی باشد
از کی بخواهم ،اعمالم نورانی باشد
از کی بخواهم،فکر گناه نکنم
از کی بخواهم ،پندار گناه نکنم
از کی بخواهم ،معصیت نکنم
از کی بخواهم ،قوه ی عاقله ام غالب باشد
از کی بخواهم ،قوه ی غضبیه ام معتدل باشد
از کی بخواهم ،قوه ی شهویه ام معتدل باشد
از کی بخواهم ،اعمال فردی واجتماعی ام نورانی باشد
از کی بخواهم ،همه ی وجود وهستی ام غرق نور باشد
از کی بخواهم ...
از خورشید بخواهم که خود مغلوب ابر است
از ابر بخواهم که خود مغلوب باد است
از باد بخواهم که خود مغلوب کوه است
از کوه بخواهم که خود مغلوب انسان است
از انسان بخواهم که خود ممکن بالذات است
از انسان بخواهم که خود معلول غیر است
از انسان بخواهم که خود فقیر محض است
پس از کی بخواهم ؟
ای بزرگترین راهنما شما بگو:
«یا ایها الناس انتم الفقراء الی الله والله هو الغنیّ الحمید»
(سوره ی فاطر آیه ی 15)
«فمن یملک لکم من الله شیئا، ان اراد بکم ضرّا او اراد بکم نفعا...»
(سوره ی فتح آیه ی 11)
تنها از او بخواهم، از او
بله رفقا،تنها از او بخواهیم ...یا الله ،یاالله، یاالله
به نام خدا
شماره (4)قسمت آخر
از جمله مواضع امام (ره)نسبت به آقای شریعتی وهمفکران ایشان، روشنگری هایشان نسبت به افراط وتفریط این روشنفکران مذهبی ونگاه مادی وابزاری آنها به دین اسلام است ، ایشان می فرمایند : «جنبه ی مادیت ،حالا که در دنیا غلبه پیدا کرده است به این سختی ،ودنیا با زرق وبرق زیاد شده است ...حالا هم یک دسته ای پیدا شده اند که اصل تمام احکام اسلام را می گویند برای این است که یک عدالت اجتماعی پیدا بشود ،طبقات از بین برود ،اصلا اسلام دیگر چیزی ندارد ، توحیدش هم عبارت از توحید در این است که ملتها در زندگی توحید داشته ،واحد باشند .عدالتش هم عبارت از این است که ملتها همه به طور عدالت وبه طور تساوی با هم زندگی بکنند .یعنی زندگی حیوانی علی السواء...»(صحیفه ی امام ، ج 3، ص 222 تا 224).
امام خمینی (قدّس سره)در مهر 1357 میان دانشجویان ایرانی در پاریس در باره ی نوعی انحراف در دین شناسی جدید،هشدار داده ،گفتند:اینان(روشنفکران دینی عموماو دکتر شریعتی خصوصا ) شناختشان از اسلام، همان شناخت مادیت اسلام است ...این اشتباهی است که اسلام را بد شناخته اند،آنهایی که همه اش توجه شان به این است وهمه ی آیات واخبار را برمی گردانند به این ... .(صحیفه امام ،ج4 ص 7 تا 10)،(برای شواهد بیشتر بنگرید به:نزاع سنت وتجدد،ص 95 تا118)
امام می فرمایند: « من از آنها گلایه دارم ، برای اینکه می بینم ،در نوشته هایشان بعضی نوشته هایشان اینها راجع به فقها، راجع به فقه ، قدری حرفهایی زده اند که مناسب نبوده است بگویند . اینها غرض ندارند ، من می دانم که غالبا اینها که برای اسلام می خواهند خدمت کنند ، نه این است که مغرض باشند واز روی سوء نیت اینها حرف بزنند .اینها اطلاعشان کم است ».(صحیفه امام ، ج 3 ، ص 238 تا 241)
{لازم به تذکر است بسیاری تصورشان بر این است که تحصیلات دکتر شریعتی درجامعه شناسی بوده است در حالی که وی در رشته ی ادبیات فارسی از دانشگاه پاریس، دکترای دانشگاهی(نه دولتی) گرفته اند ،نراقی می گوید :در یکی از نوشته هایش(شریعتی)از گورویچ وچند جامعه شناس نام برده ،بدون آنکه با اندیشه های آنان آشنا باشد . تنها یک اسم بزرگ را گرفته تا بزند توی سر روحانیون ایرانی.<در خشت خام ،ص 128 و129>}
حامد الگار می گوید:از امام (ره) سؤال کردم : آیا فکر نمی کنید که دکتر شریعتی در این انقلاب سهم عظیمی داشته است ؟ آیت الله خمینی در کمال صراحت وسادگی جواب دادند که آثار دکتر شریعتی وتعالیم وی مباحثات وجدل های بسیار ،در میان علما بر انگیخت ،ولی در عین حال تأثیر عظیمی بر جوانان روشنفکر ایرانی گذارده ، آنان را به سوی اسلام فرا خواند .امام همچنین اظهار داشتند که پیروان دکتر شریعتی می بایست مطالعات خود را فراتر از آنچه دکتر شریعتی اظهار داشته ببرند...بنا بر این ضرورت ارزیابی دقیق در مسایلی که دکتر شریعتی مطرح می سازد وجود دارد.»(ایران وانقلاب اسلامی ،ص 139و140)
امام(ره) از ورود به بحثهایی که موجب اختلاف وپراکندگی بود خود داری می کردند :
در مرداد سال 56 آقای عزیزیان ضمن نامه ای به امام ،از ایشان خواسته بود تا در باره ی کتابهای شریعتی اظهار نظر کند، امام در پاسخ نوشتند : من صلاح نمی دانم در چیزهایی که موجب اختلاف می شود ، دخالت کنم .(صحیفه ، ج 3 ،ص 206)
پس از انقلاب اسلامی نیز آقای نبوی به همراه سه نفر دیگر از اعضای سازمان مجاهدین انقلاب نزد امام رفتند تا نظر ایشان را در باره ی صدور اطلاعیه برای شریعتی پرس وجو کنند .امام بدون آنکه جواب مثبت بدهند حتی با اصرار نبوی که می خواست از امام جواب مثبت بگیرد ، طرح مسایل اختلافی را حرام دانسته وفرمودند که من در این امور مداخله نمی کنم وبا ناراحتی جلسه را ترک می کنند.در ملاقات دیگری که در مورخ 3/4/58 گروه اخیر با امام داشتند نیز امام جواب دادند «امروز روز بزرگداشت نیست ،روز پیشرفت است ».(چریکهای پشیمان،دفتر شانزدم ،ص 46 تا48)
قسمتهایی از سخنان و اندیشه ی دکتر شریعتی :
شریعتی به لحاظ اندیشه ای که در باب سیاست وحکومت عرضه کرد متأثر از نظریه ی امامت شیعه بود وبه هیچ روی به دمکراسی ولیبرالیسم معهود در جامعه ی غربی اعتقادی نداشت .شریعتی را از این زاویه می توان عاملی مؤثربرای ایجاد زمینه ی پذیرش برای نظریه ی رهبری متعهد در ایران دوره ی بعد از انقلاب دانست . نظریه ای که بر اساس تفسیر وی ،چیزی غیر ؛و جدای از دمکراسی ،وقابل تطبیق بر امامت شیعی وولایت امام معصوم است .وی نوشت که«وصایت نه نصب ، نه انتخاب ، نه وراثت ، نه کاندیداتوری است ، زیرا امامت زاده ی هیچکدام از این ملاکهای سیاسی نیست . امام بودن علی (ع) مثل بلند بودن قلّه ی دماوند است ».(مجموعه آثار شریعتی ، ش 26، ص 631)
وی افزود: «امامت عبارت است از رسالت سنگین رهبری وراندن جامعه وفرد از آنچه هست به آنچه باید باشد به هر قیمت ممکن ، اما نه به خواست شخصی امام ، بلکه بر اساس ایدئولوژی ثابتی که امام نیز بیشتر از هر فردی تابع آن است ودر برابرش مسئول واز همین جاست که «امامت» از «دیکتاتوری»جدا می شود ورهبری فکری انقلابی با رهبری فردی استبدادی تضاد می یابد.»(مجموعه آثار شریعتی ،ش 26 ص 504)
از دید شریعتی «بی شک اسلام یک حکومت متعهد است ،پیغمبر یک رهبر متعهد است »(مجموعه آثار ش 26 ص 618)همین گرایش سبب شد تا او با دمکراسی (غربی) در افتد وبنویسد:«دمکراسی یک رژیم ضد انقلابی است وبا رهبری ایدئولوژیک جامعه مغایر است .»(مجموعه آثار ،ش 26 ص602 و603)وی به صراحت دمکراسی غربی را مورد انتقاد قرار داد ونظریه ی امامت شیعی وحتی ولایت فقیه را بدون آن که از آن یاد کند مناسب ترین نظریه ی منطبق بر رهبری متعهد می داند ومی نویسد :«اعتقاد به امامت در مفهوم تشیع علوی ،نفی کننده ی تسلیم انسان معتقد است ،در برابر هر گونه نظام ضد ان نظام ، واعتقاد به این است که در زمان غیبت امام معصوم ،حکومت هایی که شیعه می تواند بپذیرد ، حکومت هایی هستند که به نیابت از امام شیعی ، بر اساس همان ضوابط وهمان راه وهمان هدف بر مردم حکومت کنند .»(مجموعه آثار شریعتی ش 9 ص 213)
اما سخن پایانی:در این گفتار کوتاه(چهار قسمت) به برخی از زوایای زندگی دکتر شریعتی و قسمتی از سخنان واندیشه هایش وبرخوردها ی متفاوت نسبت به ایشان پرداختیم ،به نظر می رسد با کنار گذاشتن برخی مسائل شخصی وافکار خاص دکتر شریعتی ،با قضاوت انصاف ،ضمن وارد دانستن برخی از نقدها بر ایشان ،از وجود برخی آثار وکتب بدون اشکال و تأثیر مثبت اندیشه ی ایشان بر جوانان نمی توان چشم پوشی نمود.ضمن آنکه به پیروان دکتر شریعتی، از قول حضرت امام (ره)باید اظهار داشت : مناسب است در ترادیسیون (آموزه ها وآداب اصیل) تشیع ،مطالعه ی بیشتری به عمل آورده ،مطالعاتشان را فراتر از آنچه آقای شریعتی اظهار داشته ببرند./. من الله التوفیق - طالب پور
به نام خدا
شماره (3)
سیاست کلی امام(ره) در باره ی اختلافات طرح شده در ارتباط با شریعتی ، بر پایه ی کنار گذاشتن مسایل فرعی از مسایل اصلی که مبارزه با رژیم شاه بود ،قرار داشت . به همین دلیل ،امام موضع گیری در برابر شریعتی را روا نمی شمرد ،اما همزمان انتقاداتی از وی وروشنفکران مذهبی همانند او داشت که آنها را به شکل های مختلف وبدون آن که به صورت صریح موضع گیری کند ،مطرح کرد .
بنا به اهمیت برخورد امام با مسأله ی شریعتی که در سال 56 و57 دشوارترین مسأله ای بود که می توانست میان انقلابیون دشمنی ایجاد کند ،امام با سیاست درست ومناسب توانست این مشکل را حل کند .
لازم به ذکر است که در اطراف امام در نجف ،کسانی مانند آقای دعایی بودند که سخت به شریعتی اعتقاد داشتند ،همچنان که کسانی هم بودند که از اساس ،اعتقادی به دکتر نداشتند .با این حال موضع امام به گونه ای بود که هر دو گروه را نگاه داشت .چون برای امام مسأله ی شریعتی در مقابل مبارزه با رژیم ،فرعی تلقی می شد لذا به گونه ای ،جانب احتیاط را مراعات می کرد. با این حال حاضر نبود انتقادهایی را که از دکتر شده وبه نظرشان بی مورد می آمد ،بپذیرد ، به عوض آن ،خود ایشان اشکالاتی را به صورتی کاملا آرام مطرح می کردند.
امام برخی اشکالات را رد می کردند همچون اشکالاتی که آقای مرتضی عسکری برای ایشان فرستاده بودند ،در مقابل ،برخی ایراداتی را که آقای مطهری یا دیگر روحانیون در باره ی شریعتی مطرح می کردند (وبا توجه به مطالعات خود امام از آثار شریعتی) به نوعی در سخنرانی های خود در سالهای 56 و57 منعکس می کردند .اشارات امام در برخی موارد به قدری روشن بود که جای تردیدی باقی نمی گذاشت که مقصود امام ،شریعتی بوده است .
برخی گزارشهایی که به نوعی مواضع امام را نسبت به شریعتی نشان می دهد:
آقای گرامی می گوید که من در 19 محرم 1393 ق (حدود 40سال قبل)به امام نامه نوشتم (واز باب مشورت) از ایشان خواستم به رغم فشارهایی که به شما می آورند تا علیه شریعتی چیزی بگویید،شما چنین نکنید، وایشان جواب نوشت :«من بنای مداخله ندارم واز اختلافاتی که وجود دارد ،متأسفم».
آقای گرامی می افزاید : وقتی که خواستند جنازه ی دکتر شریعتی را به سوریه ببرند،آقا مصطفی خمینی که آن موقع در سوریه بود ،برای این که می خواست در زمان تشییع دکتر در سوریه نباشد ،بلا فاصله به نجف برگشت (خاطرات آیت الله گرامی ، ص 374)
در جریان در گذشت شریعتی ، بر اساس گزارش آقای اسماعیل فردوسی پور که خود در نجف بوده و واسطه ی میان امام وابراهیم یزدی ، برای در خواست صدور نامه ی تسلیت به پدر شریعتی وبرگزاری مراسم ختم از سوی امام بوده ، امام به هیچکدام از این دو مورد پاسخ مثبت نداده است .(همگام با خورشید ، ص 240 و241)،در واقع این خود می تواند سطحی از مخالفت امام با شریعتی در روزگاری باشد که او محبوبیت بالایی داشته وطبعا امام بیش از این مخالفت را، به دلایل سیاسی روا نمی شمردند . پس از اصرار های فراوان ودر برابر انبوه نامه های تسلیت که به خاطر در گذشت شریعتی به امام رسید ،امام تنها یک متن کلی ومبهمی را خطاب به آقای ابراهیم یزدی در پاسخ تلگراف های تسلیت که به ایشان رسیده بود ،نوشتند .(صحیفه ی نور ج 3ص 207 وتاریخ وفرهنگ معاصر ش 3 ص 387 تا 388).
آقای علی جنتی که در دفن ومراسم ختم دکتر شریعتی در لبنان شرکت داشت ،به نجف آمده ،نزد امام رفت ، وی می گوید به امام گفتم ،ذکر عبارت «فقد دکتر شریعتی »آثار بدی در بین دانشجویان اروپا وآمریکا گذاشته است ، آنها انتظار داشتند شما تجلیل بیشتری از شریعتی می کردید. در این زمان امام عصبانی شدند وفرمودند :«مگر من مثل این روشنفکرها هستم که هی بگویم شهادت،شهادت!شهادت شرایطی دارد ».من دیگر سکوت کردم وجرأت نکردم حرف دیگری اضافه کنم. (خاطرات علی جنتی ،ص 153 تا 154)
آقای جنتی می گوید که هر بار که محمد منتظری به نجف می رفت ،جزوات وکتاب های شریعتی را برای امام می برد وایشان همه را مطالعه می کرد . یکبار نظر امام را در باره ی شریعتی جویا می شود .امام با تلخی وناراحتی از شریعتی یاد می کند واز این که شریعتی در کتابهایش از مرحوم مجلسی انتقاد کرده وبه روحانیت تاخته است ،اظهار ناراحتی می کند . مرحوم محمد منتظری می گفت : به امام عرض کردم این همان روحانیتی است که شما دلتان از آن خون است ودر مبارزه با رژیم شاه با شما همراهی نکردند وحتی بر خلاف مشی مبارزاتی، قدم برداشتند . امام فرمودند : شریعتی کلیت روحانیت را زیر سؤال برده است .(خاطرات علی جنتی ،ص 154)
در واقع صریح ترین موضع امام (ره) نسبت به شریعتی ، در باره ی مطالبی بود که وی نسبت به (علامه)مجلسی (مقدس اردبیلی ،خواجه نصیر الدین طوسی) واصولا روحانیت(وتز اسلام منهای روحانیت ) مطرح کرده بود . یکبار امام به آقای خسرو منصوریان فرموده بود : سلام مرا به شریعتی برسان و بگو خداوند به شما توفیق بدهد ، اما گله ای که از شما دارم این است که گفته اید آخوندها یک دست برای گرفتن ویک دست برای بوسیدن دراز کرده اند ،این طور نیست .(شریعتی آنگونه که من شناختم ،محمد مهدی جعفری ، ص 35)
امام در موارد دیگری هم در سخنرانی های خود نسبت به آنچه که شریعتی در باره ی روابط علما با صفویه گفته بود ،انتقاد کردند.(صحیفه ی امام ،ج 8 ص 437)
امام (ره)در چندین سخنرانی ،بدون آنکه نامی از شریعتی به میان آورد ،تز اسلام منهای آخوند را به شدت رد کرد .{سخنرانی دهم آبان 56 (صحیفه ، 3/347)،سخنرانی سوم دی 57(صحیفه ،5/ 280)،سخنرانی سی ام اردیبهشت 58(صحیفه ، 7/ 376 و378)، سخنرانی سی ویکم اردیبهشت 58 (صحیفه ، 7 /412 )}.
همچنین امام در دو سخنرانی مهم خود در تاریخ 6 مهر 56 و10 آبان همان سال ، به تفصیل به انتقاد از افکار روشنفکران مذهبی پرداخت. این در حالی بود که امام می کوشید تا به گونه ای با آنان برخورد کند که اسباب دور شدن بیشتر آنان را از اسلام فراهم نسازد .عمده انتقاد امام در این سخنرانی ها از نوشته های روشنفکران مذهبی ،نگاه آنان به اسلام، از بعد مادی بود .(صحیفه ی امام ،ج 3 ص 222) ./.ادامه در پست بعدی انشاءالله - طالب پور
لیست کل یادداشت های این وبلاگ
لینک دوستان
آوای آشنا
بایگانی
اشتراک