بازدید امروز : 91
بازدید دیروز : 99
به نام خدا
بخوانید و باآرامش، تأمل واندیشه کنید ونظر بدهید مهم نیست چه کسی بیان کرده، مهم محتوای آن است (شاید بعد ها اسامی گویندگان را به عرض رساندم شاید):
قال علی (ع):"لا یعرف الحق بالرجال،اعرف الحق تعرف اهله"<حق با اشخاص ورجال شناخته نمی شود،شما ابتدا حق را بشناسید تا بتوانید اهل حق را بشناسید.>(بحار الانوار،ج 40 ص 126)
قال علی (ع):"لاتنظر الی من قال و انظر الی ما قال "مولا علی علیه السلام (در بحث شناخت ) می فرمایند: <به گوینده ی سخن نگاه نکن ببین چه می گوید.> (غرر الحکم ح 5048)
* 1- {...می گوید : حکومت وسایه ی سیاست وشیوه ی حکمرانی در این دوران (دوران خلفا)که بی گزاف می توان آن را «دوران زرین» سیاست وحکومت در اسلام نامید ...} (نشریه ی نمایه ش 97 به نقل از روزنامه ی بیان ش 81)
توضیح: تعبیر "دوران زرین "وطلایی برای حکومت غاصب وجعلی خلفای سه گانه، آیا از یک منطق اندیشه ورز ، دین مدار ومنصف صادر می شود ،یا از نگاهی سیاست زده ، غیر دینی وغربگرا ؟!! شیعیان مولا علی (ع)، قضاوت واقعی با شما .
* 2- {...می گوید : یکدستگی جامعه ی اولی اسلامی که شور ایمان وامید به آینده ،دل های اعضای آن را به هم نزدیک کرده بود ، در آغاز بر سر تصاحب قدرت سیاسی به هم خورد.} (آیین و اندیشه در کام خودکامگی ص 36)
توضیح :طلب حق مسلم ،عقلی وشرعی توسط امام علی (ع) برای کسب جایگاه حقیقی وایجاد حکومت عادلانه برمبنای آموزه ها واحکام الهی واسلامی که توسط غاصبان حکومت اشغال شده بود آیا تصاحب وجنگ قدرت سیاسی بود؟!! . این چه تعبیر سطحی ،مغرضانه و مصلحت اندیشانه ای است(برای جذب کدام غیر شیعی راضی به خفه کردن حق وعدل هستید)؟!! شیعیان مولا علی (ع)، قضاوت واقعی باشما.
* 3- {...می گوید : حتی ائمه در بعد ظاهری وحکومت که در واقع زعامت دنیوی است از خطا مصون نمی باشند.!!}(ماهنامه ی کیان ش 44 )
آیا این تعابیر دست آورد آزادی است؟کدام آزادی ؟!!آزادی از اسارت شیطان ،بند هواوهوس ، آزادی ازجهل وکج اندیشی وورود به فضای ناب وخالص وزلال اندیشه ی الهی ،خدا محور و معصوم پرور ،، یا آزادی غرب گرا وشیطان پرست که نتیجه اش نسبی گرایی وصدور مجوز روسپی گری ،پلورالیزم دینی،هنجار شکنی ،نهیلیسم وپوچ گرایی ،مبارزه با آموزه های دینی واخلاقی ومذهبی ، تسلط سرمایه داران بر ضعفا وورود به فضای دنیا گرایی ،امانیسم وانسان محوری ،پراگماتیسم ومنفعت طلبی بشری و ...وصد البته همراه با عوامفریبی ولعاب دین ومردم ومذهب.)
دوستان ،بینکم وبین الله ،قضاوت واقعی با شما ،تعصب یا منطق،حفظ اصول یا خود باختگی،، کدام؟ ./. ادامه دارد
به نام خدا
قال علی (ع):"لاتنظر الی من قال و انظر الی ما قال "مولا علی علیه السلام (در بحث شناخت ) می فرمایند: <به گوینده ی سخن نگاه نکن ببین چه می گوید.> (غرر الحکم ح 5048)
وقال علی (ع) :"المرء مخبوءتحت لسانه":(در نقش سخن در شناخت انسان<رفتار شناسی>) حضرت می فرمایند:<انسان زیر زبان خود پنهان است> (نهج البلاغه حکمت 148 ).
بخوانید وتأمل واندیشه کنید ونظر بدهید مهم نیست چه کسی بیان کرده، مهم محتوای آن است (شاید بعد ها اسامی گویندگان را به عرض رساندم شاید):
*1- ...می گوید: {وحی امری تجربی است نه امری گزاره ای ،وحی یافتنی است ،پیامبر هم وحی را تجربه کرد ویافت}(ماهنامه ی چشم انداز ایران، سال79،شماره ی 4 ص 68)
(توضیح :از آثار این سخنان آنکه : پس، وحی ،بشری و یافتنی است ومی تواند چون خوابهای پریشان که نوعی یافته است، باطل باشد علاوه می تواند متغیر باشد ،لذا نمی شودبه امر متغیر تکیه کرد پس قرآن که وحی بر پیامبر است قابل استناد واعتنا نیست ونستجیر بالله تاریخ مصرفش گذشته است .)
* 2- ...می گوید: {این سخن که <وحی ،الهام بر پیامبر بوده وماهیت قرآن بر ما آشکار نیست ونمی توان به آن استناد کرد> درست است !!در حال حاضر مطالب قرآن با برخی دریافتهای بشری سازگار نیست ، چرا که احکام آن متناسب با زندگی قبیله ای است واگر بپذیریم احکام کتاب آسمانی مسلمانان قطعی وجاودانه است باید بگوییم که زندگی مورد نظر اسلام زندگی قبیله ای است !! در زمان حاضر بنابرادلّه ای که ذکر شد ،قرآن برای ما قابل استناد نیست .!!!(کیهان 12/6/1387).
* 3-...می گوید: { اثبات اینکه قرآن سخن خدااست ناممکن است،قرآن متنی است که بعد ها به وسیله ی مسلمان ها ، از ترکیب چند گفتمان مختلف ساخته شده است ...}(سایت انتخاب)
(( ملاحظه می فرمایید ، زمانی بر این مملکت ونظام الهی گذشت که به نام آزادی، مقدسات ما بمباران افکار روشنفکر نما ها شد، خود قضاوت کنید و نظر دهید .))./.
به نام خدا
"ماشیفتگان خدمتیم ،نه تشنگان قدرت"
«شهید بهشتی ،شهید مظلوم وبی ادعا»
سفارش شهیدان در بحث قدرت سیاسی اجتماعی دراین دنیا این است که : « بمانید تا کاری کنید ،نه آنکه کاری کنید تا بمانید »
اما سفارششان برای آخرت اینکه «کاری کنید تا بمانید »
(ولا تحسبنّ الذین قتلوا فی سبیل الله امواتا بل احیاءعند ربهم یرزقون )
رفقا بدانیم ویقین کنیم که" ابد" در پیش داریم ، بله "ابد" . برایش چه کرده ایم ؟ ؟
به نام خدا
برای شادی روح شهدا،وپاسداری از خون پاکشان ، صلوات
(دانستن، حق همه است ،پرسش ،حق یک شهروند)
(وجواب ،وظیفه ی یک مسئول)
سؤال روشنی که مدت زمانی است ذهنم را مشغول کرده واز دیگران به کرّات شنیده ام والبته مرتبط با مسأله ی جنجالی کشور مبنی بر طرح نظارت نمایندگان مجلس برخود _ که عنقریب به آثار باستانی تبدیل شود- به عنوان یک شهروند مطرح می کنم .
ضمن تقدیر از برخی فعالیتهای نماینده ی محترم اردکان در مجلس شورای اسلامی اجازه می خواهم قبل از سؤال خاطره ای رابیان کنم :
فکر می کنم در سال 1388 بود که به اتفاق امام جمعه ی وقت وبرخی دیگر از مسئولین شهر برای بازدید به شرکت معدنی - صنعتی چادر ملو واقع در خرانق اردکان رفتیم وبعد از بازدید چند ساعته ،اینجانب نامه ی امام جمعه را مبنی بر در خواست مساعدت بر ای تکمیل خوابگاه حوزه ی علمیه ی خواهران به مهندس نوریان مدیر عامل محترم آن شرکت تقدیم نمودم ومقررشد چند روز بعد پی گیری کنم ،پس از مدتی با ایشان تماس تلفنی حاصل نموده وایشان فرمودند: "اگر نماینده در جریان باشند وایشان بگویند مامساعدت می کنیم"!!
(البته مشت نمونه ی خروار است ،در عزل ونصب مسئولین ،برنامه ریزی وافتتاح وبهره برداری از پروژه ها،امور مراکز علمی ،فرهنگی ،سیاسی، اجتماعی و...)
شماچه رابطه ای بین این دو موضوع(نامه ی امام جمعه ی یک شهر ونماینده ی مجلس یک شهر در موضوعی کاملا مستقل ) کشف می کنید.
(قابل توجه :بایددر نظر داشت که ، نماینده ی محترم، هیچ ارتباط ومسئولیتی در پروژه ی ساخت خوابگاه حوزه ی علمیه نداشته وندارد، ونیز توجه داشته باشید که موقعیت یک امام جمعه از یک نماینده در یک شهر کمتر نیست لذا به ذهن هر کسی سؤال از نفوذ ورابطه ونیز دخالت ،پیش می آید)
واما سؤال : آیا جایگاه وحیطه ی وظایف و عملکرد نماینده ، امام جمعه، فرماندار وسایر مسئولین، مشخص نیست ؟اگر هست پس چرا؟؟
آیا معیاری برای نفوذ ورابطه وانجام امور ودر نتیجه آیا معیاری برای عدم دخالت در کارها مشخص شده است ؟
واقعا وظیفه واختیارات نماینده چیست و تا کجاست؟
آیا نظارتی بر عملکرد نماینده ی شهرها وجود دارد ؟ (آیا همه را می شود حمل بر ظاهر وصحّت کرد مثلا خرید وفروشهای دولت ومجلس کٍی تمام یا کم می شود؟خرید ها وفشارهاوغرور های نماینده چطور ،کی؟!و...)
نکات :
* توجه به این نکته کاملا ضروری است که سؤال این شهروند ربطی به انتخابات آتی ندارد ،چون هنوز انتخاب شونده ها مشخص نیستند وزمان تبلیغ هم نرسیده وبنده هیچ علاقه ای هم به دخالت ندارم (ولو برخی ، فهم مردم را کم گرفته می پندارند ، زیاد شدن تردد ها به شهرها ،برگزاری جهت دار نمایشگاهها وشرکت گسترده تر از پیش در مراسم مختلف ومتعدد به ویژه با لعاب دینی ،مذهبی وعلمی ،تبلیغ زود هنگام نیست!!) ،پس صرفا در حد یک سؤال است که در پی جواب می گرددوقطعا سؤال ،تخریب نیز به شمار نمی رود.
*(دأب اینجانب ورود در مصادیق وجریانات جناحی وسیاسی نبوده ونیست ودرج مطالبم به نمایندگی از هیج حزب وگروهی نمی باشد .).
*امید وارم جواب قانع کننده،مستدل ،منطقی ومرتبط ،بدون فرافکنی وبه دور از تهمت وافتراء ،بی حوصلگی وگلایه ،ارایه شود به ویژه از آزاد اندیشان حق جو وعدالت طلب واخلاق مدار این انتظار بیشتر است.انشاءالله
*(ضمنا برای حفظ پاکی وتقوای صفحاتی که به توفیق الهی واستمداد از خون پاک شهیدان به راه افتاده از در ج مطالب خلاف اخلاق ودون شأن اجتماعی معذورم ). باتشکر ./.
هدیه ی الهی به عاشقان امام حسین (ع)
این توانمندی وپیروزی را به همه ی ولایتمداران تبریک می گوییم .
به نام خدا
نقد نوشته ی
(شاخص های یک شهروند اصلاح طلب -از آقای محمد رضا خاتمی) به زودی
سؤالی از نماینده ی محترم مردم در مجلس شورای اسلامی -به زودی
به مناسبت ایام عزاداری وسوگواری حضرت سید الشهدا علیه السلام طرح مطالب را
به بعد از مراسم عزاداری ها موکول می نمایم .انشاءالله
التماس دعای ویژه از همه
السلام علیک یا ابا عبدالله
قامتت را چوقضا بهر شهادت آراست
با قضا گفت مشیّت ، که قیامت بر خاست
دشمنت کشت ولی نور تو خاموش نگشت
آری آن جلوه که فانی نشود نور خداست
نه بقا کرد ستمگر نه بجا ماند ستم
ظالم از دست شد وپایه ی مظلوم بجاست
زنده را زنده نخوانند که مرگ از پی اوست
بلکه زنده است شهیدی که حیاتش زقفاست
دولت آن یافت که در پای تو سر دادولی
این قبا راست که برقامت هربی سروپاست
تودراوّل سر وجان باختی اندر ره عشق
تا بدانند خلایق ،که فنا شرط بقاست
منکسف گشت چو خورشیدِ حقیقت به جمال
گر بگریند زغم دیده ی ذرّات رواست
رفت برعرشه ی نی تا سرت ای عرش خدا
کرسی ولوح وقلم بهر عزای تو بپاست
«مرحوم فؤادکرمانی»
سالروز شهادت جانگداز امام حسین(ع)ویاران عزیزش تسلیت باد .
یا صاحب الزمان آجرک الله فی مصیبة جدّک الحسین علیه السلام
التماس دعا
به نام خدا
السلام علیک یا ابا عبدالله
جناب علقمه از امام باقر علیه السلام زیارتی نقل کرده اند که هر جا از زیارت عاشورا وآثار وبرکات آن چیزی گفته شده ویا می شود ،مقصود همین زیارت است .
چند مطلب قابل ذکر است :
الف - سند این روایت اختصاص به علقمه ندارد واز دوطریق دیگر نیز نقل شده است :
1- صالح بن عقبه از مالک جهنی از امام باقر علیه السلام
2- صفوان جمّال از امام صادق علیه السلام
( بحار الانوار، علامه مجلسی ،ج 97 ص 305 ح 23 - کامل الزیارات،ابن قولویه،باب 71 ح 8 - مصباح المتهجد ،شیخ الطایفه طوسی ،ص777)
تذکر : البته در سند صفوان که به امام صادق علیه السلام منتهی می شود دعایی نیز برای بعد از زیارت ذکر شده که به اشتباه به نام «دعای علقمه»مشهور شده است در حالی که صحیح این بود که به <دعای صفوان> نامگذاری می شد . (مفاتیح نوین ،آیت الله مکارم ص 408)
ب -در فضیلت این زیارت همین بس که ،بر خلاف سایر زیارات که از معصومین (ع)نقل شده ،این زیارت به شکل حدیث قدسی روایت شده است یعنی ائمه هدی علیهم السلام آن را از پیامبر اکرم (ص) نقل کرده اند که جبرییل امین آن را از سوی خداوند برای ایشان آورده است .
ج - ابن قولویه در پایان روایت علقمه ،از خود علقمه نقل می کند که امام باقر (ع) فرمود : اگر توان داری که هر روز امام حسین (ع) را با این زیارت ،زیارت کنی چنین کن ،که تمام ثواب زیارت برایت نوشته می شود ان شاءالله .(کامل الزیارات ،باب 71 ص 179 ح 9) بنابر این مداومت بر زیارت عاشورا هم بدون سند نیست .(البته با توجه به این که در روایت علقمه ،دعای بعد از زیارت ،وجود ندارد لذا از سنگینی مداومت براین زیارت ،کاسته می شود ).
د - معصومین (ع) ضمانت کرده اند هر کس ،این زیارت را ودعای بعد از آن را (در روایت صفوان )بخواند زیارتش مقبول در گاه خداوند ودعایش مستجاب وگناهانش بخشوده وراه رستگاری به رویش گشوده می شود وحتی شفاعتش در حق دیگران پذیرفته خواهد شد . ( البته قابل ذکر است که شرط گرفتن حاجت ورسیدن به این ثوابها آن است که محتوای زیارت را درک کرده و در مسیر آن حرکت کند.).
( مصباح المتهجّد ،ص 781 - بحار الانور ،ج 98 ص 300 - مفاتیح نوین ، ص 409)./.التماس دعا
به نام خدا
(مباحثی مبنایی (البته مختصر)به بهانه ی مطالب مطروحه
در برخی وبلاگها وسایتهای زنجیره ای )
چرا همیشه اکثریت بر مدار ومحور صدق ودرستی وراستی نمی چرخد ؟
آیا اکثریت می تواند معیار ومناط حق باشد؟
از نظر قرآن مجید وروایات، مقبولیت چه جایگاهی دارد؟
آیا مقبولیت عامه، مشروعیت ساز است ؟
معیار حق وصدق چیست؟
وقتی آیات کتاب الهی را بررسی می کنیم دو دسته آیات را می یابیم :
دسته ی اول :آیاتی که مقبولیت را نفی واکثریت را برنمی تابند وملاک ومعیار را اکثریت نمی دانند همچون :
آیه ی116 از سوره ی انعام،آیه ی 100 از سوره ی مائده،آیه ی 19 از سوره ی انفال ، آیه ی 243 از سوره ی بقره ، آیه ی 47وآیات 25-26 از سوره ی توبه ،آیه ی 13 از سوره ی سبأ وآیات متعدد دیگر
برای نمونه : در آیه ی 116 از سوره ی مبارکه ی انعام خداوند می فرمایند"وان تطع اکثر من فی الارض یضلّوک عن سبیل الله ان یتبعون الا الظن وان هم الّا یخرصون " یعنی <اگر از بیشتر کسانی که در روی زمین هستند اطاعت کنی ،تورا از راه خدا گمراه می کنند زیرا آنها تنها از گمان وحدس پیروی می نمایند وتخمین وحدس واهی می زنند.>
آیا با این تعبیرات ، قرآن برای اکثریت اعتباری قایل است ؟ آیا می شود مقبولیت را پذیرفت وآیا اکثریت قابل اعتمادند؟ آیا اکثریت امینند؟ آیا صادق اند؟ آیا برحق اند؟ آیا اکثریت منافع خود ودیگران را به یک چشم می بینند؟ پاسخ ناگفته پیداست .
اما دسته ی دوم : آیاتی که برای اکثریت ارزش قایل اند وملاک ومعیار را اکثریت می دانند:
برای نمونه آیه ی 115 سوره ی نساء که خداوند می فرمایند:"ومن یشاقق الرسول من بعد ما تبیّن له الهدی ویتّبع غیر سبیل المومنین نوّله ما تولّی ونصله جهنّم وساءت مصیرا" یعنی <کسی که بعد از آشکار شدن حق ،با پیامبر مخالفت کند،واز راهی جز راه مؤمنان پیروی نماید ،ما او را به همان راه که می رود می بریم ، وبه دوزخ داخل می کنیم وسرانجام بدی است .>
در نهج البلاغه امیر مؤمنان (ع)در خطبه ی 127 تعبیر " والزموا السواد الاعظم " دارند که ملتزم شدن به اکثریت را می رسانند.سوالات فوق را بار دیگر تکرار می کنیم اما این بار جواب کاملا به عکس است .
بالآخره چه کنیم ؟ مقبولیت واکثریت ،معیار حق وصدق هست یا نیست؟!
جان کلام اینجاست که:
اگر اکثریت ،مؤمن، آگاه ،رشید وبصیر وتربیت شده به آموزه ها وارزشهای الهی باشند این اکثریت ومقبولیت قابل دفاع است ومحترم واغلب مطابق با واقع .
اما اگر اکثریت بیخبر ،جاهل ،بی بصیرت ومقلد کور ، یا آگاه اما تسلیم هوی وهوس و یا در توهم آگاهی وبا خبری باشند ، نظرات آنها غالبا جنبه ی انحرافی دارد وپیروی از آنها ،چنانکه قران مجید می گوید انسان را به ضلالت وگمراهی می کشد (واین گمراهی تدریجی وفرسایشی است ).
پس هر اکثریت ومقبولیتی حقیقی ومطابق با واقع وقابل اتّباع وپیروی نیست اگر اکثریتی رشید وآگاه بود ، مقبولیتی، پشتوانه ی بصیرت وایمان ودر مسیرحق بودن، داشت ،متّبع ومطاع است ودر غیر این صورت چه تضمینی بر این مقبولیت وجود دارد که باعث خسران وگمراهی نشود؟ .
لذا کسانی که ادعای مقبولیت عامه را دارند، صرف ادعا ،کافی نیست وفهم فنومنولوژیستی وپیش داورانه (مثلا،طرفدار طیف وجناح خاص بودن ) ، ذهن را ناخودآگاه به آنچه مورد پسند است بدون دلیل ، سوق می دهد ، وانصاف را فدا می کند . وگرنه کدام فرد حق مداری اساسا وبر طبق اصول بدیهی، خلاف واقع را واقع می یابد .
واما آیا ملاک ومعیار مشروعیت می تواند مقبولیت باشد ؟
آنکه مقبولیتش حاکم بر مشروعیتش شود چه بسا بر حق نباشد که بسیار نمونه دارد : نگاهی بر چهره ی جهان کنونی وحکومتهایی که بر اساس اکثریت بنا شده ،قوانین نادرست وآمیخته با هوسهاوضد ارزشها که از سوی اکثریتها به تصویب می رسد، اینها نشان از آن دارد که معیار مشروعیت نمی تواند مقبولیت عامّه باشد
وواضح ترین مثالش بیست وپنج سال خانه نشینی مولا علی (ع) است که در عین مشروعیت ،مقبولیت نداشتند.
صلح امام حسن علیه السلام راخوب واکاوی کنیم ،اگر مقبولیت امام به شدت افت نمی کرد ومصلحت برتر ووالاتری برای جهان اسلام متصور نبود،کجا حضرت(ع) جام زهر صلح با خبیث ترین افراد عالم را سر می کشید .
امام حسین (ع)واصحاب ویارانش را بنگریم ، آیا به صد نفر می رسیدند، در مقابل خیل عظیم هزاران نفری مخالفان ایشان ، کدام مشروعیت داشت؟
بسیار اندک است، جایی از صفحات درخشان تاریخ شیعیان به ویژه عالمان وارسته ی شیعه را ورق بزنید، و اقلیت اهالی حق وصدق و اکثریت باطل را، نیابید تابرسید به زمان معاصر که صدای عدالت وحق گرایی کم به گوش می رسد اما زورگویان واتباع آنها زمین وزمان را تصرف واشغال کرده اند وصدایشان گوش فلک را کر کرده است.
{البته این به معنای نفی وعده ی الهی نیست که :"هوالذی ارسل رسوله بالهدی ودین الحق لیظهره علی الدین کله ولو کره المشرکون"(صف/9)به فضل خدا وعده ی خدا تحقق خواهد یافت.}
بنابراین مقبولیت ،ملاک مشروعیت نیست.بلکه نهایتا اگر مقبولیت آمد می تواند زمینه ی تحقق عمل را فراهم کند .
(البته در غرب نظریه پردازانی همچون ژان ژاک روسو و... قایلند که معیار مشروعیت، قرار دادهای اجتماعی یا ... است که ایرادات آن در کتب مفصل ذکر شده است) .
چند نکته نیز قابل توجه است که:
1-به نظر می رسد از معیارها وشاخصه های بحث وبررسی وپژوهش وحتی درمناظره، رعایت انصاف وپرهیز از دگم اندیشی وجزم گرایی است. چرا وقتی به جایی رسیدیم و مبرهن ومعلوم شدکه خطا می کنیم واستدلال طرفمان متقن وقابل بررسی وپذیرش است باز بر اشتباهمان پا می فشاریم ؟ البته همیشه نتیجه ی لجاجت به نفع ما نیست وامابه یقین پذیرش خطا به نفع ماست وانسان عاقل، ضرر محتمل را دفع می کند .
2- چرا فکر می کنیم کسی که با او اختلاف سلیقه ی سیاسی ، اجتماعی یافرهنگی داریم دشمن سرسخت ماست ، آیا مشترکات زیادی برای تعامل نداریم ،چرا صفحات زیباتری در فضای سایبری بین فرزندان این سرزمین که ریشه در فطرت پاک انسانی وایمانی دارند ایجاد نکنیم اگر اختلاف مبنایی بودکه هرکسی بر مبنای خودش واستدلال متقن خودش ، اما اگر اختلافی بنایی بود،چه دلیلی دارد که تحکم وپا فشاری بر مواضع صورت گیرد ، هرچه انصاف وعدل اقتضا می کند ،همان را بگیریم ، انکه مستدل تر ومنطقی تر وبهتر است را بپذیریم .بحمدالله برای هر موضوعی هر چند جزیی در منابعمان معیار وراه حل داریم چرا به جای خود محوری معیارها وملاکات را محور وحاکم نکنیم ؟
3- مرحوم آخوند در اسفار جلد 6 صفحه ی 6 می فرماید:{ والرجل الحکیم لایلتفت الی المشهور ولایبالی اذا اصاب الحق من مخالفةالجمهور ولا یتوجه فی کل باب الی من قال بل الی ما قیل کما نقل عن مولانا امام الموحدین وامیرالمؤمنین علیه السلام انه قال " لایعرف الحق بالرجال ولکن اعرف الحق تعرف اهله (مجمع البیان ج 1 ص 211،ذیل آیه 42 سوره بقره ، به همین مضمون در حکمت 262 ، حضرت بیانی دارند)و...}.
خطابم به برخی مدعیان تعقل ودانایی وجزم گرایان دگم اندیشی است که ادعاهایشان گوش فلک را کر کرده ، به تحکم می شنوانانند اما گوش شنوا ندارند این از صفاتی است که در هر کسی باشد ثمره اش خسران است . چرا با معیار حق وصدق محک نمی زنیم ،چرا خود را ،فکر خود را، دیگری که تجلی فکر مان است را، معیار می گیریم .
هرجا انسان خود، محور حق وصدق شد در دام افکار فرد محورانه وانسان مدار می غلطد ، به جای خدا محوری در پرتگاه افکار منحرف وباطل می افتد، این لغزشها غالبا تدریجی وخزنده است واز درون، افکار انسان را می رباید و در طی پروسه ای، ناگاه سر از اندیشه هایی در می آورد که آن را در تعارض با آموزه های الهی می بیند . از علل نفوذ افکار سیاسی اجتماعی بیگانه همچون لیبرالیسم در لایه های فکری جامعه به ویژه در قشر فرهیخته همین است ، که البته محتاج پالایش اساسی است وشایدعلت اینکه برخی اشخاص با وجود افکار خوب وارزشی ، وبا سابقه ای ارزشی، ناخواسته (البته به معنای عام وگرنه هیچ حرکتی بدون ابتنای به معرفت واراده نیست )با آنها زاویه گرفته و از مسیردیگری سر در آورده اند!!همین باشد .
4- اما چرا علی (ع) معیار حق است ؟شما که گفتید اشخاص نمی توانند مناط وشاخص باشند ؟
کسی که همیشه با حق است ، همه ی هستی اش مملو از معبودش است ،آنکه آینه ی تمام نمای ذات کبریایی است آنکه تجلی گاه صفات ربوبی است چگونه معیار حق نباشد که« علی مع الحق والحق مع علی » .
واما چرا ولایت، معیار تشخیص حق وصدق است؟ چون او نایب عام اوصیای خداست ولایت عام در مبحث ولی فقیه یعنی، ولایت صفات، یعنی همطراز با عدالت وفقاهت ،ولایت فقیه یعنی ولایت فقاهت وعدالت، چرا چنین کسی که مظهر حق است منتها در طول مظهریت ائمه علیهم السلام ، معیار حق نباشد.
پس در واقع ما شخص را معیار حق قرار نداده ایم ،خدا را ،پیامبر را، ائمه ی معصومین (ع) را، ولی زمان را ، که تجلی الهی اند ، آموزه های نجات بخش دارند ومسیر صحیح الهی را تشخیص می دهند ،شاخص ومدار حق قرار داده ایم .
بنابر این ما در هیچ جای آموزه های اسلامی مجوز معیار وشاخص قرار دادن افراد واشخاص برای سنجش با حق وصدق را نمی یابیم .(نحن ابناء الدلیل)
اما وای بر آنان که این مباحث را خوب در ک نکرده ویا با علم به آن، افرادی را ،بدون داشتن معیارهای لازم و کافی ، ودر واقع باطل را (با درجاتش)،مدار حق قرار می دهند وبرای دفاع از او سر از پا نشناخته، سینه می چاکند ومخالفان را تا پرتگاه تحمیق وتکفیرمی کشانند .والله الهادی
از خداوندکریم توفیق بندگی می خواهیم وامیدواریم خداوند توفیق تعقل وتفکر واعتدال راعنایت نماید .
السلام علیک یا صاحب الزمان (عجّل الله تعالی فرجه الشریف )
جمعه 11/9/90
به نام خدا
خداوند به همه، اراده واختیار داده، یا راه خیر یا شرّ را انتخاب کنند (انّا هدیناه السبیل اما شاکرا واما کفورا -سوره ی انسان ایه ی3)
* امام حسین (ع) در مسیر کوفه چون به منزل بنی مقاتل رسید چشمش به خیمه ای افتاد وپرسید این خیمه از کیست؟گفتند از عبیدالله بن حرّ جعفی است ،حضرت فرمود: اورا پیش من بیاورید ،اما عبیدالله گفت انا لله وانا الیه راجعون به خدا!من از کوفه بیرون آمدم چون خوش نداشتم حسین را ببینم .حال نیز چنین است .!! فرستاده نزد امام (ع) آمده وسخن اورا به امام (ع)گفت ،
امام حسین (ع) برخاسته خود به نزد وی رفت (تصور کنید امام عصر (ع) به نزد شما بیاید واز شما دعوت کند!!) سلام کرده،نشست سپس اورا به همراهی خود دعوت کرد ،عبیدالله بن حرّ همان جوابها را باز گو کرد . امام (ع) فرمود :پس اگر ما را یاری نمی کنی از اینکه با ما بجنگی بپرهیز زیرا به خدا سوگند کسی که فریاد بی کسی ما را بشنود وما را یاری نکند جز آن نیست که نابود شود! وحسین(ع) از پیش او برخاست وبه راه خویش ادامه داد.
* اما بشنوید از منزلگاه دیگری
که امام حسین (ع) چون توقف کرد در نزدیکی مکان امام (ع) خیمه ی زهیر بن قین بجلی بود ، ناگاه مردی از طرف حسین (ع) به خیمه ی زهیر آمده سلام کردوگفت :ای زهیربن قین ! همانا ابا عبدالله الحسین (ع) مرا به سوی تو فرستاده که به نزد او بروی ، همه خاموش بودند! زن زهیر به او گفت:سبحان الله آیا پسر پیغمبر خدا به سوی تومی فرستد وتو به سویش نمی روی ؟ چه می شود که نزدش بروی ،سخنش را بشنوی وبازگردی ؟
زهیر به نزد آن حضرت (ع) رفت وچیزی نگذشت که خوشحال برگشت ،دستور داد خیمه های اورا بکنند وبارها واسباب سفر اورا به سوی حسین(ع) ببرند، پس از آن زهیر، پیوسته در میان اصحاب امام حسین (ع) بود تا در رکاب امام (ع) به مقام شهادت رسید .
* امام وولی زمان، ما را به راه بخواند وما بیراهه رویم ! چرا؟ آیا راحت طلبی ،اتراف ورفاه زدگی ،آیا دنیا گرایی ودنیا پرستی ، آیا قدرت ومقام ،آیا پول وزر اندوزی ، آیا غروروخودپسندی ،آیا جهل ونادانی ،آیا لجاجت وگستاخی ،آیا تنگ نظری وواپس گرایی،آیا افراط وتندروی ،آیا تفریط وکند روی وآیا های دیگر می گذارد راه را انتخاب کنیم وسعادت دوجهان را بدست آوریم ؟ آیا زمینه ی نجات وهدایت را برای خود فراهم کرده ایم ؟ آیا راه توفیق الهی را به سوی خود باز نموده ایم؟
آیا می شود امام زمان روحی لتراب مقدمه الفدا گوشه چشمی به ما کند؟ آیا به سر می رویم ؟ فدایش می شویم؟یا...
کل یوم عاشورا وکل ارض کربلا ، همه ی آنات ولحظات همه ی مصرها وعصرها ، همه وهمه زمان ومکان تصمیم وانتخاب است . راه یا بیراهه؟! سعادت یا شقاوت؟!
لیست کل یادداشت های این وبلاگ
لینک دوستان
آوای آشنا
بایگانی
اشتراک