بازدید امروز : 23
بازدید دیروز : 159
به نام خدا
رحلت جانگداز پیامبر رحمت حضرت محمد صلّ الله علیه وآله تسلیت باد
ماتم جهانسوز خاتمالنبیین است
یا که آخرین روز صادر نخستین است
روز نوحه قرآن در مصیبت طاها است
روز ناله فرقان از فراق یاسین است
خاطری نباشد شاد در قلمرو ایجاد
آه و ناله و فریاد در محیط تکوین است
کعبه را سزد امروز رو نهد به ویرانی
ز آنکه چشم زمزم را سیل اشک خونین است
صبح آفرینش را شام تار باز آمد
تیره اهل بینش را دیده جهان بین است
رایت شریعت را نوبت نگونساری است
روز غربت اسلام روز وحشت دین است
شاهد حقیقت را هر دو چشم حق بین خفت
آه بانوی کبری همچو شمع بالین است
هادی طریقت را زندگی به سر آمد
گمرهان امت را سینه پر از کین است
شاهباز وحدت را بند غم به گردن شد
کرکس طبیعت را دست و پنجه رنگین است
شد همای فرخ فر بسته بال و بیشهپر
عرصه جهان یکسر صیدگاه شاهین است
خاتم سلیمان را اهرمن به جادو برد
مسند سلیمانی مرکز شیاطین است
شب ز غم نگیرد خواب، چشم نرگس شاداب
لیک چشم هر خاری شب به خواب نوشین است
پشت آسمان شد خم زیر بار این ماتم
چشم ابر شد پر نم در مصیبت خاتم
(آیت الله شیخ محمد حسین غروی اصفهانی)
شهادت سبط اکبر، امام حسن مجتبی علیه السلام
وامام رئوف حضرت ثامن الحجج علیه السلام تسلیت باد .
به نام خدا
از کی بخواهم ،افکارم نورانی باشد
از کی بخواهم ،پندارم نورانی باشد
از کی بخواهم ،اعمالم نورانی باشد
از کی بخواهم،فکر گناه نکنم
از کی بخواهم ،پندار گناه نکنم
از کی بخواهم ،معصیت نکنم
از کی بخواهم ،قوه ی عاقله ام غالب باشد
از کی بخواهم ،قوه ی غضبیه ام معتدل باشد
از کی بخواهم ،قوه ی شهویه ام معتدل باشد
از کی بخواهم ،اعمال فردی واجتماعی ام نورانی باشد
از کی بخواهم ،همه ی وجود وهستی ام غرق نور باشد
از کی بخواهم ...
از خورشید بخواهم که خود مغلوب ابر است
از ابر بخواهم که خود مغلوب باد است
از باد بخواهم که خود مغلوب کوه است
از کوه بخواهم که خود مغلوب انسان است
از انسان بخواهم که خود ممکن بالذات است
از انسان بخواهم که خود معلول غیر است
از انسان بخواهم که خود فقیر محض است
پس از کی بخواهم ؟
ای بزرگترین راهنما شما بگو:
«یا ایها الناس انتم الفقراء الی الله والله هو الغنیّ الحمید»
(سوره ی فاطر آیه ی 15)
«فمن یملک لکم من الله شیئا، ان اراد بکم ضرّا او اراد بکم نفعا...»
(سوره ی فتح آیه ی 11)
تنها از او بخواهم، از او
بله رفقا،تنها از او بخواهیم ...یا الله ،یاالله، یاالله
به نام خدا
شماره (4)قسمت آخر
از جمله مواضع امام (ره)نسبت به آقای شریعتی وهمفکران ایشان، روشنگری هایشان نسبت به افراط وتفریط این روشنفکران مذهبی ونگاه مادی وابزاری آنها به دین اسلام است ، ایشان می فرمایند : «جنبه ی مادیت ،حالا که در دنیا غلبه پیدا کرده است به این سختی ،ودنیا با زرق وبرق زیاد شده است ...حالا هم یک دسته ای پیدا شده اند که اصل تمام احکام اسلام را می گویند برای این است که یک عدالت اجتماعی پیدا بشود ،طبقات از بین برود ،اصلا اسلام دیگر چیزی ندارد ، توحیدش هم عبارت از توحید در این است که ملتها در زندگی توحید داشته ،واحد باشند .عدالتش هم عبارت از این است که ملتها همه به طور عدالت وبه طور تساوی با هم زندگی بکنند .یعنی زندگی حیوانی علی السواء...»(صحیفه ی امام ، ج 3، ص 222 تا 224).
امام خمینی (قدّس سره)در مهر 1357 میان دانشجویان ایرانی در پاریس در باره ی نوعی انحراف در دین شناسی جدید،هشدار داده ،گفتند:اینان(روشنفکران دینی عموماو دکتر شریعتی خصوصا ) شناختشان از اسلام، همان شناخت مادیت اسلام است ...این اشتباهی است که اسلام را بد شناخته اند،آنهایی که همه اش توجه شان به این است وهمه ی آیات واخبار را برمی گردانند به این ... .(صحیفه امام ،ج4 ص 7 تا 10)،(برای شواهد بیشتر بنگرید به:نزاع سنت وتجدد،ص 95 تا118)
امام می فرمایند: « من از آنها گلایه دارم ، برای اینکه می بینم ،در نوشته هایشان بعضی نوشته هایشان اینها راجع به فقها، راجع به فقه ، قدری حرفهایی زده اند که مناسب نبوده است بگویند . اینها غرض ندارند ، من می دانم که غالبا اینها که برای اسلام می خواهند خدمت کنند ، نه این است که مغرض باشند واز روی سوء نیت اینها حرف بزنند .اینها اطلاعشان کم است ».(صحیفه امام ، ج 3 ، ص 238 تا 241)
{لازم به تذکر است بسیاری تصورشان بر این است که تحصیلات دکتر شریعتی درجامعه شناسی بوده است در حالی که وی در رشته ی ادبیات فارسی از دانشگاه پاریس، دکترای دانشگاهی(نه دولتی) گرفته اند ،نراقی می گوید :در یکی از نوشته هایش(شریعتی)از گورویچ وچند جامعه شناس نام برده ،بدون آنکه با اندیشه های آنان آشنا باشد . تنها یک اسم بزرگ را گرفته تا بزند توی سر روحانیون ایرانی.<در خشت خام ،ص 128 و129>}
حامد الگار می گوید:از امام (ره) سؤال کردم : آیا فکر نمی کنید که دکتر شریعتی در این انقلاب سهم عظیمی داشته است ؟ آیت الله خمینی در کمال صراحت وسادگی جواب دادند که آثار دکتر شریعتی وتعالیم وی مباحثات وجدل های بسیار ،در میان علما بر انگیخت ،ولی در عین حال تأثیر عظیمی بر جوانان روشنفکر ایرانی گذارده ، آنان را به سوی اسلام فرا خواند .امام همچنین اظهار داشتند که پیروان دکتر شریعتی می بایست مطالعات خود را فراتر از آنچه دکتر شریعتی اظهار داشته ببرند...بنا بر این ضرورت ارزیابی دقیق در مسایلی که دکتر شریعتی مطرح می سازد وجود دارد.»(ایران وانقلاب اسلامی ،ص 139و140)
امام(ره) از ورود به بحثهایی که موجب اختلاف وپراکندگی بود خود داری می کردند :
در مرداد سال 56 آقای عزیزیان ضمن نامه ای به امام ،از ایشان خواسته بود تا در باره ی کتابهای شریعتی اظهار نظر کند، امام در پاسخ نوشتند : من صلاح نمی دانم در چیزهایی که موجب اختلاف می شود ، دخالت کنم .(صحیفه ، ج 3 ،ص 206)
پس از انقلاب اسلامی نیز آقای نبوی به همراه سه نفر دیگر از اعضای سازمان مجاهدین انقلاب نزد امام رفتند تا نظر ایشان را در باره ی صدور اطلاعیه برای شریعتی پرس وجو کنند .امام بدون آنکه جواب مثبت بدهند حتی با اصرار نبوی که می خواست از امام جواب مثبت بگیرد ، طرح مسایل اختلافی را حرام دانسته وفرمودند که من در این امور مداخله نمی کنم وبا ناراحتی جلسه را ترک می کنند.در ملاقات دیگری که در مورخ 3/4/58 گروه اخیر با امام داشتند نیز امام جواب دادند «امروز روز بزرگداشت نیست ،روز پیشرفت است ».(چریکهای پشیمان،دفتر شانزدم ،ص 46 تا48)
قسمتهایی از سخنان و اندیشه ی دکتر شریعتی :
شریعتی به لحاظ اندیشه ای که در باب سیاست وحکومت عرضه کرد متأثر از نظریه ی امامت شیعه بود وبه هیچ روی به دمکراسی ولیبرالیسم معهود در جامعه ی غربی اعتقادی نداشت .شریعتی را از این زاویه می توان عاملی مؤثربرای ایجاد زمینه ی پذیرش برای نظریه ی رهبری متعهد در ایران دوره ی بعد از انقلاب دانست . نظریه ای که بر اساس تفسیر وی ،چیزی غیر ؛و جدای از دمکراسی ،وقابل تطبیق بر امامت شیعی وولایت امام معصوم است .وی نوشت که«وصایت نه نصب ، نه انتخاب ، نه وراثت ، نه کاندیداتوری است ، زیرا امامت زاده ی هیچکدام از این ملاکهای سیاسی نیست . امام بودن علی (ع) مثل بلند بودن قلّه ی دماوند است ».(مجموعه آثار شریعتی ، ش 26، ص 631)
وی افزود: «امامت عبارت است از رسالت سنگین رهبری وراندن جامعه وفرد از آنچه هست به آنچه باید باشد به هر قیمت ممکن ، اما نه به خواست شخصی امام ، بلکه بر اساس ایدئولوژی ثابتی که امام نیز بیشتر از هر فردی تابع آن است ودر برابرش مسئول واز همین جاست که «امامت» از «دیکتاتوری»جدا می شود ورهبری فکری انقلابی با رهبری فردی استبدادی تضاد می یابد.»(مجموعه آثار شریعتی ،ش 26 ص 504)
از دید شریعتی «بی شک اسلام یک حکومت متعهد است ،پیغمبر یک رهبر متعهد است »(مجموعه آثار ش 26 ص 618)همین گرایش سبب شد تا او با دمکراسی (غربی) در افتد وبنویسد:«دمکراسی یک رژیم ضد انقلابی است وبا رهبری ایدئولوژیک جامعه مغایر است .»(مجموعه آثار ،ش 26 ص602 و603)وی به صراحت دمکراسی غربی را مورد انتقاد قرار داد ونظریه ی امامت شیعی وحتی ولایت فقیه را بدون آن که از آن یاد کند مناسب ترین نظریه ی منطبق بر رهبری متعهد می داند ومی نویسد :«اعتقاد به امامت در مفهوم تشیع علوی ،نفی کننده ی تسلیم انسان معتقد است ،در برابر هر گونه نظام ضد ان نظام ، واعتقاد به این است که در زمان غیبت امام معصوم ،حکومت هایی که شیعه می تواند بپذیرد ، حکومت هایی هستند که به نیابت از امام شیعی ، بر اساس همان ضوابط وهمان راه وهمان هدف بر مردم حکومت کنند .»(مجموعه آثار شریعتی ش 9 ص 213)
اما سخن پایانی:در این گفتار کوتاه(چهار قسمت) به برخی از زوایای زندگی دکتر شریعتی و قسمتی از سخنان واندیشه هایش وبرخوردها ی متفاوت نسبت به ایشان پرداختیم ،به نظر می رسد با کنار گذاشتن برخی مسائل شخصی وافکار خاص دکتر شریعتی ،با قضاوت انصاف ،ضمن وارد دانستن برخی از نقدها بر ایشان ،از وجود برخی آثار وکتب بدون اشکال و تأثیر مثبت اندیشه ی ایشان بر جوانان نمی توان چشم پوشی نمود.ضمن آنکه به پیروان دکتر شریعتی، از قول حضرت امام (ره)باید اظهار داشت : مناسب است در ترادیسیون (آموزه ها وآداب اصیل) تشیع ،مطالعه ی بیشتری به عمل آورده ،مطالعاتشان را فراتر از آنچه آقای شریعتی اظهار داشته ببرند./. من الله التوفیق - طالب پور
به نام خدا
شماره (3)
سیاست کلی امام(ره) در باره ی اختلافات طرح شده در ارتباط با شریعتی ، بر پایه ی کنار گذاشتن مسایل فرعی از مسایل اصلی که مبارزه با رژیم شاه بود ،قرار داشت . به همین دلیل ،امام موضع گیری در برابر شریعتی را روا نمی شمرد ،اما همزمان انتقاداتی از وی وروشنفکران مذهبی همانند او داشت که آنها را به شکل های مختلف وبدون آن که به صورت صریح موضع گیری کند ،مطرح کرد .
بنا به اهمیت برخورد امام با مسأله ی شریعتی که در سال 56 و57 دشوارترین مسأله ای بود که می توانست میان انقلابیون دشمنی ایجاد کند ،امام با سیاست درست ومناسب توانست این مشکل را حل کند .
لازم به ذکر است که در اطراف امام در نجف ،کسانی مانند آقای دعایی بودند که سخت به شریعتی اعتقاد داشتند ،همچنان که کسانی هم بودند که از اساس ،اعتقادی به دکتر نداشتند .با این حال موضع امام به گونه ای بود که هر دو گروه را نگاه داشت .چون برای امام مسأله ی شریعتی در مقابل مبارزه با رژیم ،فرعی تلقی می شد لذا به گونه ای ،جانب احتیاط را مراعات می کرد. با این حال حاضر نبود انتقادهایی را که از دکتر شده وبه نظرشان بی مورد می آمد ،بپذیرد ، به عوض آن ،خود ایشان اشکالاتی را به صورتی کاملا آرام مطرح می کردند.
امام برخی اشکالات را رد می کردند همچون اشکالاتی که آقای مرتضی عسکری برای ایشان فرستاده بودند ،در مقابل ،برخی ایراداتی را که آقای مطهری یا دیگر روحانیون در باره ی شریعتی مطرح می کردند (وبا توجه به مطالعات خود امام از آثار شریعتی) به نوعی در سخنرانی های خود در سالهای 56 و57 منعکس می کردند .اشارات امام در برخی موارد به قدری روشن بود که جای تردیدی باقی نمی گذاشت که مقصود امام ،شریعتی بوده است .
برخی گزارشهایی که به نوعی مواضع امام را نسبت به شریعتی نشان می دهد:
آقای گرامی می گوید که من در 19 محرم 1393 ق (حدود 40سال قبل)به امام نامه نوشتم (واز باب مشورت) از ایشان خواستم به رغم فشارهایی که به شما می آورند تا علیه شریعتی چیزی بگویید،شما چنین نکنید، وایشان جواب نوشت :«من بنای مداخله ندارم واز اختلافاتی که وجود دارد ،متأسفم».
آقای گرامی می افزاید : وقتی که خواستند جنازه ی دکتر شریعتی را به سوریه ببرند،آقا مصطفی خمینی که آن موقع در سوریه بود ،برای این که می خواست در زمان تشییع دکتر در سوریه نباشد ،بلا فاصله به نجف برگشت (خاطرات آیت الله گرامی ، ص 374)
در جریان در گذشت شریعتی ، بر اساس گزارش آقای اسماعیل فردوسی پور که خود در نجف بوده و واسطه ی میان امام وابراهیم یزدی ، برای در خواست صدور نامه ی تسلیت به پدر شریعتی وبرگزاری مراسم ختم از سوی امام بوده ، امام به هیچکدام از این دو مورد پاسخ مثبت نداده است .(همگام با خورشید ، ص 240 و241)،در واقع این خود می تواند سطحی از مخالفت امام با شریعتی در روزگاری باشد که او محبوبیت بالایی داشته وطبعا امام بیش از این مخالفت را، به دلایل سیاسی روا نمی شمردند . پس از اصرار های فراوان ودر برابر انبوه نامه های تسلیت که به خاطر در گذشت شریعتی به امام رسید ،امام تنها یک متن کلی ومبهمی را خطاب به آقای ابراهیم یزدی در پاسخ تلگراف های تسلیت که به ایشان رسیده بود ،نوشتند .(صحیفه ی نور ج 3ص 207 وتاریخ وفرهنگ معاصر ش 3 ص 387 تا 388).
آقای علی جنتی که در دفن ومراسم ختم دکتر شریعتی در لبنان شرکت داشت ،به نجف آمده ،نزد امام رفت ، وی می گوید به امام گفتم ،ذکر عبارت «فقد دکتر شریعتی »آثار بدی در بین دانشجویان اروپا وآمریکا گذاشته است ، آنها انتظار داشتند شما تجلیل بیشتری از شریعتی می کردید. در این زمان امام عصبانی شدند وفرمودند :«مگر من مثل این روشنفکرها هستم که هی بگویم شهادت،شهادت!شهادت شرایطی دارد ».من دیگر سکوت کردم وجرأت نکردم حرف دیگری اضافه کنم. (خاطرات علی جنتی ،ص 153 تا 154)
آقای جنتی می گوید که هر بار که محمد منتظری به نجف می رفت ،جزوات وکتاب های شریعتی را برای امام می برد وایشان همه را مطالعه می کرد . یکبار نظر امام را در باره ی شریعتی جویا می شود .امام با تلخی وناراحتی از شریعتی یاد می کند واز این که شریعتی در کتابهایش از مرحوم مجلسی انتقاد کرده وبه روحانیت تاخته است ،اظهار ناراحتی می کند . مرحوم محمد منتظری می گفت : به امام عرض کردم این همان روحانیتی است که شما دلتان از آن خون است ودر مبارزه با رژیم شاه با شما همراهی نکردند وحتی بر خلاف مشی مبارزاتی، قدم برداشتند . امام فرمودند : شریعتی کلیت روحانیت را زیر سؤال برده است .(خاطرات علی جنتی ،ص 154)
در واقع صریح ترین موضع امام (ره) نسبت به شریعتی ، در باره ی مطالبی بود که وی نسبت به (علامه)مجلسی (مقدس اردبیلی ،خواجه نصیر الدین طوسی) واصولا روحانیت(وتز اسلام منهای روحانیت ) مطرح کرده بود . یکبار امام به آقای خسرو منصوریان فرموده بود : سلام مرا به شریعتی برسان و بگو خداوند به شما توفیق بدهد ، اما گله ای که از شما دارم این است که گفته اید آخوندها یک دست برای گرفتن ویک دست برای بوسیدن دراز کرده اند ،این طور نیست .(شریعتی آنگونه که من شناختم ،محمد مهدی جعفری ، ص 35)
امام در موارد دیگری هم در سخنرانی های خود نسبت به آنچه که شریعتی در باره ی روابط علما با صفویه گفته بود ،انتقاد کردند.(صحیفه ی امام ،ج 8 ص 437)
امام (ره)در چندین سخنرانی ،بدون آنکه نامی از شریعتی به میان آورد ،تز اسلام منهای آخوند را به شدت رد کرد .{سخنرانی دهم آبان 56 (صحیفه ، 3/347)،سخنرانی سوم دی 57(صحیفه ،5/ 280)،سخنرانی سی ام اردیبهشت 58(صحیفه ، 7/ 376 و378)، سخنرانی سی ویکم اردیبهشت 58 (صحیفه ، 7 /412 )}.
همچنین امام در دو سخنرانی مهم خود در تاریخ 6 مهر 56 و10 آبان همان سال ، به تفصیل به انتقاد از افکار روشنفکران مذهبی پرداخت. این در حالی بود که امام می کوشید تا به گونه ای با آنان برخورد کند که اسباب دور شدن بیشتر آنان را از اسلام فراهم نسازد .عمده انتقاد امام در این سخنرانی ها از نوشته های روشنفکران مذهبی ،نگاه آنان به اسلام، از بعد مادی بود .(صحیفه ی امام ،ج 3 ص 222) ./.ادامه در پست بعدی انشاءالله - طالب پور
به نام خدا
شماره (2)
در باره ی مواضع دکتر شریعتی نسبت به روحانیت ،حقیقت آن است که قضاوتها واظهار نظرهای دکتر به قدری متناقض به نظر می رسد که جمع کردن بین آنها دشوار است همین امر سبب برداشتهای متفاوت از سخنان واظهار نظرهای او شده است :
در موافقت وتأیید روحانیت به برخی موارد ذیل استناد می شود:
شریعتی در نامه ای به ناصر مکارم شیرازی _ پس از نقدی که بر «اسلام شناسی »شریعتی (اسلام شناسی شریعتی انتقادها ومخالفتهای زیادی را برانگیخت که عمده ی آن نقدها مربوط به دیدگاه هایی بود که به امامت ،خلافت ووصایت مربوط می شد که به ایشان وپدرشان آقای محمد تقی شریعتی منتقل کردند اما وی ترتیب اثر نداد )در شماره ی نخست سال سیزدهم «مکتب اسلام» چاپ شد _ می نویسد:
«اگر غرض یا مرض بتواند خود را در جامه ی مقدس روحانی پنهان کند واز آن پایگاه _ که پاسداری از آن نه تنها بر همه ی معتقدان به مذهب، بلکه بر همه ی روشنفکران آگاه ومسئولی که در برابر هجوم فرهنگ استعماری می ایستند ، به عنوان تنها پایگاهی که هم از نظر طبقاتی بر متن توده ی مردم استوار است ودر ارتباط ؛ وهم از نظر فرهنگی ،هنوز استعمار فرهنگی نتوانسته است آن را تسخیر کند ،یک تعهد اجتماعی ووظیفه ی فکری است - به جانب ما تیر بدترین اتهام ها ودروغ پردازیها ی تحریک آمیز را پرتاب کند وحتی شرف وعشق ما واساسی ترین مقدسات ما را نیز آماج گیرد ، ما به حرمت روحانیت وبرای جلوگیری از سوءاستفاده دشمن از این اختلاف در برابر آن مقابله نخواهیم کرد وحتی به تبرئه ی خود نخواهیم پرداخت ،چه حرمت جامعه ی روحانی را بر حرمت خویش مقدم می داریم » ودر ادامه می نویسد :« ...ثانیا مردم به حوزه ی علمی اعتقاد دارند ومن وامثال من نیز چنانکه گفته ام و تکرار کرده ام ،همچنان چشم امید وانتظارمان به این کانون است تا برای اسلام وبرای مردم مسلمان در این ناهنجاری ها ونابسامانی ها کاری بکند.»(هفت نامه ، ص 27 و34 )
شریعتی همچنین در کتابچه ی «عقیده»هم می نویسد : ...همیشه قوی ترین ،مؤمنانه ترین ومتعصبانه ترین دفاع را از روحانیت راستین ومترقی جامعه ی علمی درست واصیل اسلامی کرده ام . ودر اینجا حتی به خود شما هم گفته ام که ،دفاع، نگاهبانی وجانب داری از این جامعه ی علمی نه تنها وظیفه ی هر مسلمان مؤمن است بلکه از آنجا که آخرین وتنها سنگر ی است که در برابر استعمار فرهنگی غرب ایستادگی می کند ، وظیفه ی هر روشنفکر مسئول است .(عقیده ،ص 35 و36)
با این همه ،ایشان تا به آخر ،به این اصل وفادار نماندند.
در مخالفت او با روحانیت می توان به برخی موارد زیر استناد نمود :
آخرین قضاوتهای آقای شریعتی در کتابچه ی «حسن ومحبوبه» ونیز آنچه در «با مخاطب های آشنا» وغیرآن آمده نشانگر باور او به تز اسلام منهای آخوند ، نا امیدی از روحانیت وجایگزین کردن روشنفکر مذهبی به جای روحانی است ، وی تحلیلی نادرست در باره ی روحانیت ارائه می دهد که ناشی از بی انصافی کامل وی به نقش روحانیت در تاریخ معاصر است .در سخنرانی او تحت عنوان «تخصص»که هم تفصیلی وهم تحلیلی است وبه هیچ وجه قابل توجیه نیست آمده است :«وبا مرگ روحانیت رسمی ما،خوشبختانه،اسلام نخواهد مرد»این همان جمله ای بود که گروه فرقان (که باعث شهادت استاد مطهری وشیخ قاسم اسلامی و...شدند)در اطلاعیه های خود در ترور روحانیون در سال 58 به نقل از کتابچه ی تخصص نقل می کردند . (تخصص ،دکتر شریعتی ص 11)
همچنین ابوذر ورداسبی - که پس از انقلاب در زمره ی مجاهدین خلق (که به منافقین چرخش پیدا کردند)در آمد ودر عملیات مرصاد در بهار 67 کشته شد - در کتابچه ی کوچکی تحت عنوان «شریعتی وروحانیت »بر روی آخرین دیدگاه های وی که نفی روحانیت در اسلام ، وپذیرش آن به عنوان یک واقعیت برای توجیه استثمار وقبول استثناء از میان آنان در دفاع از حقوق محرومان وعدم توانایی آنان در ارائه ی ایدئولوژی اصیل دینی ،به عنوان اصول دیدگاه های شریعتی در باره ی روحانیت تکیه کرده است .
استاد شهید مطهری که یکی از بنیانگذاران حسینه ی ارشاد معرفی می شود ودکتر شریعتی توسط او به حسینیه دعوت به سخنرانی شده بود ،طی یک دوره نگرانی از مدیران حسینیه ارشاد (آقایان همایون ومیناچی و...) وفشارهایی که روحانیون به خاطر سخنرانی های تند دکتر شریعتی بر وی وارد می کردند ،حسینیه را ترک کرد (مورخ مرحوم آقای دوانی بخشی از دیدگاه های استاد مطهری را در این باره در «خاطرات من از استاد مطهری »ص 43 تا 55 آورده اند) ودر این زمینه ،توصیه ی هیچ کسی حتی شهید بهشتی را نپذیرفت .
کم کم مواضع شهید مطهری نسبت به دیدگاه های دکتر شریعتی تند تر می شد عمده ی انتقاد او به جز موارد فکری ، نقشی بود که شریعتی در بدنام کردن روحانیت میان نسل جدید داشت با این همه شهید مطهری می کوشید تا راه میانه را انتخاب کند .
این در حالی بود که برخی از مریدان تند شریعتی ،سخت به نکوهش وی پرداختند وبرخوردهای منفی کسترده ای با آقای مطهری داشتند، درست در همان زمان فرقانی ها نیز اطلاعیه ای دادند وبه تهدید کسانی که به نوعی با شریعتی مخالفت کنند ،پرداختند . البته برخی طرفداران شریعتی نیز این تندی های اطرافیان را تذکر می دادند از جمله مهندس بازرگان در جمعی صحبت کرده می گوید : « شریعتی را اینقدر بزرگ نکنید ،اینقدر از او بت نسازید ،وقتی بتش کنید نمی توانید او را نقد کنید ».(شریعتی آنگونه که من شناختم ،ص 67)
افزودنی است که استاد مطهری در نامه ای به امام خمینی ضمن اشاره به مراسم چهلم شریعتی در مشهد، نوشت : اخیرا می بینم گروهی که عقیده وعلاقه ی درستی به اسلام ندارند وگرایشهای انحرافی دارند ،با دسته بندی های وسیعی در صدد این هستند که از او بتی بسازند که هیچ مقام روحانی جرأت اظهار نظر در گفته های او را نداشته باشد.
آیت الله خامنه ای در این باره چنین نوشته اند : نظرات مرحوم شهید مطهری در باره ی شریعتی - چه در آغاز آشنائیشان که تا دو سه سال از وی به نحو شگفت آوری ستایش می کرد وچه در سالهای بعد که از او به نحو شگفت آوری مذمت می فرمود - غالبا مبالغه آمیز بود . در همین مطالبی که ایشان به امام مر قوم داشته ،نشانه های بزرگنمایی آشکار است .برخی دیگر از دوستان ما از جمله مرحوم شهید بهشتی نیز همین نظر را در باره ی اظهارات شهید مطهری داشتند.(پاورقی کتاب جریان ها و سازمان های مذهبی - سیاسی ایران ، ص 476)
حضرت امام (ره)که در نجف در تبعید به سر می بردند با توجه به گزارشات متعدد ومکتوبات بزرگان ونیز مطالعه ی آثار دکتر شریعتی ،تلویحا با برخی مواضع وسخنان ونوشته های دکتر شریعتی مخالفت داشتند اما به دلایلی موضع گیری صریح نداشتند که انشاءالله در پستهای بعدی مبسوط تر بحث خواهیم نمود ./. طالب پور
در این کتاب و در خصوص «نامه نگاری شریعتی به ساواک و نوع تعامل وی با رژیم شاه»، دو نظر را نویسنده ی محترم مطرح می کند: نخست، نظر سید حمید روحانی در کتاب نهضت امام خمینی (ره) جلد سوم بر طبق برخی از اسناد وموافقت هایی که ساواک با برنامه های حسینیه ی ارشاد داشته وشواهد دیگر ، دکتر شریعتی را عامل رژیم معرفی می کند،البته این دیدگاه بی سابقه نیست علاوه بر اینکه بعد از رفتن شهید مطهری از حسینیه ودر بست ،در اختیار دکتر شریعتی قرار گرفتن حسینیه وسکوت رژیم در برابر حسینیه ،محاکمه نشدن دکتر وبعد هم مسایل دیگر ،جای پژوهش بیشتر دارد،اما در عوض موج ایجادشده برضد رژیم ،بدون تردید ،ناشی از افکار دکتر بود.
دوم ،کسانی که معتقدند به شهادت برخی از نامه های متبادله ،بازجویی ها وشرح حال هایی که دکتر شریعتی برای معرفی خود وبیان دیدگاههایش تهیه وبه ساواک داده است ،شریعتی و رژیم شاه در چند حوزه از جمله در برخورد با مسائل اجتماعی، روحانیت، مارکسیسم و سرگرم کردن جوانان به برخی از مسایل و...، دارای وحدت نظر و همسویی فکری بوده اند.این امر در نامه ی چهل صفحه ای وبیشتر بازجویی های دکتر ،مشهود وغیر قابل انکار است .
در این زمینه مقام معظم رهبری با هر دو نظر فوق مخالفت می کنند و بر نظری تاکید دارند که مطابق آن، نامه نگاری به ساواک و انتخاب محتوای خاص در این نامه ها، یک تاکتیک به قصد فریب دستگاه حکومت شاه تلقی می شود.
مقام معظم رهبری در این باره می نویسند: «به نظر من و با شناختی که از دکتر داشتم، وی تلاش کرد تا از وجود نقاط مشترک خود با دستگاه مانند ضدیت با مارکسیسم و انتقاد از روحانیت استفاده کند و ساواک را درباره خود به طمع بیندازد و در واقع آنها را فریب دهد و موفق شد. شاکله او با نوکری ساواک سازگار نبود. حداکثر این بود که وی اهل خطر کردن در مبارزه با دستگاه نبود و مایل بود در حاشیه عرصه مبارزه قرار داشته باشد... در سال 54 که من از زندان آمدم و همه به دیدن من می آمدند، او به منزل من نیامد و برای دیدار من منزل جوانی از دوستان مشترکمان را معین کرد و چند ساعتی با هم بودیم (آن جوان فرحبخش بود که به من و دکتر ابراز ارادت می کرد).»-طالب پور
به نام خدا
درباره نقش تقوا در سنجش ارزش آدمی در روایات، حکایت زیبایی آمده است که روزی سلمان فارسی وارد مسجد نبوی شد و صحابه پیامبر(ع) به احترام او از جای خود برخاستند و در صدر مجلس به او جای دادند. لحظه ای نگذشته بود که یکی از صحابه معروف نیز وارد مسجد شد، و چون سلمان را در صدر مجلس مشاهده کرد؛ لب به اعتراض گشود و گفت: «من هذا العجمی المتصدر فیمابین العرب؛ این مرد ایرانی و عجمی که در صدر مجلس نشسته در میان عرب ها چه می کند؟»
رسول خدا (ص) با شنیدن این سخن غیر اسلامی به خشم آمد و بر بالای منبر قرار گرفت و فرمود: «ای مردم! آگاه باشید که تمام انسان ها از زمان حضرت آدم تا زمان ما مثل دندان های ما یکسانند، عرب بر عجم، گندمگون بر سیاه پوست امتیازی ندارد، مگر به تقوا.»
در روایتی دیگر آمده است که روزی عمر به عنوان تحقیر از حضرت سلمان پرسید: تو کیستی و چیستی؟ سلمان بی درنگ جواب داد: «اول، من و تو نطفه گندیده و بد بو بودیم، طولی نمی کشد که با مرگ، بدن من و تو تبدیل به جسدی متعفن و نامطلوب خواهد شد، و چون قیامت بپاخیزد، و میزان ها برپا گردد، هر کس میزان اعمال او افزون تر و تقوایش بیشتر باشد به خدا نزدیک تر خواهد بود»./.
(از سایت غدیر - www.alghadir.info)
به نام خدا
اربعین شهادت امام حسین(ع)ویاران فداکارش
گرامی باد .
غوغای غم
بار بگشایید اینجا کربلاست | آب و خاکش با دل و جان آشناست |
بر مشام جان رسد بوی بهشت | به به از این تربت مینو سرشت |
ماه اینجا واله و سرگشته است | و آن شهاب ثاقب از خود رفته است |
اربعین است اربعین کربلاست | هر طرف غوغایی از غم ها به پاست |
گویی از آن خیمه های نیم سوز | خود صدای العطش آید هنوز |
هرکجا، نقشی ز داغ ماتم است | هر چه ریزد اشک در اینجا کم است |
باشد از حسرت در اینجا یادها | هان به گوش دل شنو فریادها |
تا قیامت کربلا ماتم سراست |
حضرت مهدی «حسان» صاحب عزاست |
حبیب اللّه چایچیان (حسان)
شهدا را یاد کنیم حتی با یک صلوات
یا صاحب الزمان(عج) ... امان ز لحظه غفلت که شاهدم هستی!
به نام خدا امید وارم این نوشته را بدون تعصب ،ونه از نگاه دشمنی یا دوستی که از سر صدق وواقع نمایی بخوانید.
به گزارش خبرگزاری میراث فرهنگی – گروه مجلس،عضو فراکسیون اقلیت مجلس شورای اسلامی در گفت و گو با خبرگزاری CHN گفت:<< ما در آستانه انتخابات مجلس شورای اسلامی هستیم. انتخاباتی که در هر صورت میزان مشارکت مردمی در آن، چنانکه باید و شاید بالا به نظر نمی رسد... >>. دوستان این سخن را با افاضات رسانه های دیداری وشنیداری دشمنان نظام اسلامی در ناامیدی ویأس افکنی والقاء منفی ،بسنجید واز سوی دیگر با بیانات رهبر معظم انقلاب اسلامی که در 19 دی سال جاری فرمودند«حضور مردم در این انتخابات دشمن شکن خواهد بود »مقایسه بفرمایید.
وادعای ولایتمداری ایشان وامثالهم را هم اضافه فرمایید .لذا از طرفداران سینه چاک این نماینده وامثال این وابستگان فکری، تقاضا مندیم با کمی فکر ودینداری وتأمل ، دین خود را برای دنیای دیگران ،کم کم ویا به یکباره نفروشند.در حدیثی است :
قال رسول الله (ص):«یا علی شرّالناس من باع آخرته بدنیاه وشر من ذلک من باع آخرته بدنیا غیره» "پیامبر اسلام که درود خدا براو وآلش باد خطاب به علی علیه السلام فرمودند:ای علی بدترین مردم کسی است که آخرتش را به دنیایش بفروشد واز او بدتر کسی است که آخرتش را به دنیای فرد دیگری بفروشد"(بحارالانوار ج 74 ص 46).
خدایا به محمد وآل محمد (ص) ودر آستانه ی اربعین شهادت امام حسین (ع) ویاران وفادارشان ،ما را از دنیا زدگی ،دنیا گرایی وواقع گریزی برهان ./.
لیست کل یادداشت های این وبلاگ
لینک دوستان
آوای آشنا
بایگانی
اشتراک