بازدید امروز : 334
بازدید دیروز : 6
به نام خدا
از حمایت از سران فتنه تا ادعای ولایت مداری
جل الخالق !! تا این حد کسی که مدعی ولایت مداری وپیروی از خط امام است در حمایت از فتنه وفتنه گران پیش رود . (قسم حضرت عباس یا دم خروس)!!!
به نظر شما جز تعصب ، حس ناسیونالیستی ودنیا زدگی (از جمله حب ریاست ) چه می تواند چنین چرخشی در مبانی تفکر ایجادکند ؟
رفقا ! توهم ریاست جمهوری چه می کند!(این آقا ی نماینده ! بارها خود را در قواره ی رییس جمهور معرفی کرده است)!!!
( به نظر شما چه چیز هایی از حافظه ی مردم مسلمان ایران پاک نمی شود؟)
بخوانیم (بویژه بند آخر )و منصفانه قضاوت کنیم :
قطعا تایید صلاحیت می شود!/ نظرسازی یا نظرسنجی؟
بسم الله الرحمن الرحیم
«نحن قدّرنا بینکم الموت و ما نحن بمسبوقین»(1)
(امید وارم با دقت بخوانید)تدبیر امور خلق به جمیع شؤ ون و خصوصیاتش از لوازم خلقت و افاضه وجود است ،وقتى خداى تعالى به انسان هستى مى دهد، هستى محدود مى دهد، از همان اولین لحظه تکوینش تا آخرین لحظه زندگى دنیائیش ، و تمامى خصوصیاتى که در طول این مدت به خود مى گیرد و رها مى کند، همه از لوازم آن محدودیت است، و جزو آن حد است و به تقدیرو اندازه گیرى و تحدید خالق عزوجلش است ، که یکى از آن خصوصیات هم مرگ او است (همچنان که اصل اختیار واراده را هم، خدا در خلقت انسان قرار داده است) ،
پس مرگ انسان مانند حیاتش به تقدیرى از خدا است ، نه که خدا نتوانسته انسان را براى همیشه آفریده باشد، و چون او از چنین خلقتى عاجز بوده ، و قدرتش همین قدر بوده؛ آفریده اش مثلا هفتاد سال دوام داشته باشد، قهرا بعد از هفتاد سال دستخوش مرگ شود (العیاذ باللّه) .
و نه این که خدا او را براى همیشه زنده ماندن ، خلق کرده باشد،و لیکن اسباب و عوامل مخرب و ویرانگر بر اراده خداى عزوجل غلبه کرده ، و
به نام خدا
اگر تعلیمات مسیحیت ،که مورد گزند انحرافات قرار گرفته را بررسی کنیم ، موارد متعددی می یابیم که با عقل سلیم وفطرت پاک در تعارض وتهافت است وبه واسطه ی همین تناقض آشکار ولزوما ناتوانی علمای مسیحی از دفاع عقلانی از آنها ؛ ناگزیر قائل شده اند که باید به آموزه هایی همچون تثلیث وتعمید ؛ فقط ایمان آورد ، لذا لایه هایی از عقل وفطرت گریزی وحتی عقل ستیزی در تعلیمات مسیحیت دیده می شود وگاهی این تعلیمات فطرت گریز وعقل ستیز باعث رسوایی هایی برای جامعه ی مسیحیان گشته است .
از جمله آموزه هایی که باعث بروز مشکلاتی در بین مسیحیان بویژه عالمان وکشیشان مسیحی شده ؛ممانعت از سیر منطقی وفطری زندگی زناشویی وازدواج است . پیامد مشکل ، مفسده ومعضل اجتماعی این آموزه ی ناصحیح وکاملا غیرمنطقی ، در گزاره های مسیحیت ، کار را به جایی رسانده است که تاب وتحمل رسوایی اش برای با لاترین ومطلع ترین مقام علمی ورسمی مسیحیان جهان (یوزف آلویس راتسینگر معروف به) پاپ بندیکت شانزدهم (دویست و شصت و پنجمین پاپ کاتولیکها)، از دست رفته ؛ وعمده دلیل واقعی استعفای او را همین شمرده اند.
( برای نمونه جنگ قدرت ، رسوایی سیاسی ، اخلاقی واقتصادی در واتی لیکس و... را مطالعه نمایید ، جنایاتی که کشیشان مرتکب شده اند آنقدر بزرگ است که می توان در توسل به قانون ، آن را یک جرم استثنایی قلمداد کرد . ظاهرا کلیسای کاتولیک در برابر دستگاه قضایی از مصونیت برخوردار است. ) .
امید واریم جهان ،گام به گام به حقانیت دین اسلام وآموزه های قویم ، همه جانبه، ناب وجهان شمولش پی برده ؛ آن را بشناسد وبه آن بگرود که انشاء الله نزدیک است . أَلَیْسَ الصُّبْحُ بِقَرِیبٍ(1) ./. ح – ط
پاورقی:
1-هود/81
به نام خدا
شیخ انصاری(ره) شوشتری بوده . مردی است که در علم و تقوا نابغه ی روزگار است . هنوز علما و فقها افتخار میکنند به فهم دقایق کلام این مرد بزرگ . میگویند وقتی چیزی از او میپرسیدند اگر نمیدانست، تعمد داشت بلند بگوید : ندانُم ندانُم ندانُم . این را میگفت که شاگردها یاد بگیرند اگر چیزی را نمیدانند ننگشان نیاید ، بگویند نمیدانم (لا ادری).
ونیز استاد شهید مطهری(ره) می گویند: یک سالی رفته بودیم نجف آباد اصفهان ، ماه رمضانی بود ، چون تعطیل بود و دوستان ما آنجا بودند رفته بودیم آنجا . یادم هست که آمدم از عرض خیابان رد بشوم ، وسط خیابان که رسیدم یک بابای دهاتی آمد جلوی مرا گرفت ، گفت آقا مسئلهای دارم ، مسئله مرا جواب بدهید . گفتم : بگو . گفت : غسل جنابت به تن تعلق میگیرد یا به جون ؟ گفتم : والله من معنای این حرف را نمیفهم . غسل جنابت مثل هر غسلی از یک جهت به روح آدم مربوط است چون نیت میخواهد ، و از جهت دیگر به تن آدم ، چون انسان تنش را باید بشوید . مقصودت این است ؟ گفت نه ، جواب درست باید بدهی . غسل جنابت به تن تعلق میگیرد یا به جون ؟ گفتم : من نمیدانم . گفت :
پس این عمامه را چرا سرت هشتهای ؟ (1)
علامه طباطبایی(قدس سره) ذیل آیه ی 86 سوره ص (آیه ی مورد بحث) ، روایتی از رسول اکرم (ص) به نقل از کتاب جوامع الجامع بیان می نمایند که حضرت فرمودند : برای متکلفین وآنهایی که چیزی را به خود می بندند ولی اهل آن نیستند ؛سه علامت است : اول انکه با ما فوق خود در می افتند (وهم آوردی می کنند) دوم اینکه به کارهایی اقدام می کنند وآرزوهایی در دِماغ می پرورندکه هرگز به آنها نمی رسند ،سوم اینکه چیزهایی می گویند که علمی بدان ندارند.(2)
بنابر این ؛مطابق کلام امیر المؤمنین (ع) خطاب به پسر بزرگوارش که فرمودند : «ولا تقل ما لا تعلم» <آنچه نمی دانی نگو > (3) هر کسی باید حد خود را بشناسد واز گفتن آنچه به آن آگاهی وعلم دقیق ندارد خود داری کند. من الله التوفیق ./. ح -ط
پاورقی :
1- مجموعه آثار، ج 16، ص 152
2- تفسیر المیزان ذیل آیه 86 سوره ص ( بحث روایتی)
3- نهج البلاغه نامه ی 31 (معیارهای روابط اجتماعی).
به نام خدا
چه کسی میتواند ادعا کند که هر چه میتوانید از من بپرسید تا جواب همه را به شما بدهم ؟ بله ، پیغمبر (ص) میتواند ادعا کند ، علی(ع) میتواند بگوید : سلونی قبل ان تفقدونی » ( 1) .
غیر از علی(ع) هر که میخواهد باشد توقع از او بیجاست . پس هر کسی باید حد خود را بشناسد .
من فلان مسائل از مسائل دینی را ممکن است بدانم . اما چیزی را که نمیدانم ، از من میپرسند ، باز هم میخواهم به زور آن را بگویم ! ؛ چیزی را که نمیدانی چگونه میتوانی به دیگران بفهمانی ؟ !
ابن مسعود می گوید : < قل ما تعلم ، و لا تقل ما لا تعلم >.
آنچه را میدانی بگو و آنچه را که نمیدانی نگو .
آنچه را که نمیدانی ، اگر از تو بپرسند ، با کمال صراحت و مردانه بگو نمیدانم . بعد این آیه را
به نام خدا
رفقا !انسان به برخی افراد می ماند چه جواب دهد ،بدون اینکه به علمی آگاهی داشته باشند شروع می کنند نظر دادن ، چند سال تلمذ وشاگردی کردن پیش کش . حتی مطالعه ی فی الجمله هم از موضوع ومسأله وعلمی ندارند چه رسد به آگاهی بالجمله، اما قاطعانه اظهار نظر می کنند و نظر یا حتی علمی را قبول یا رد می نماید ، از برخی دوستان که مدعی طرفداری از تفکیک ویا جریان اخباری اند سؤال می کنیم آیا با مبانی حکمت وفلسفه ی اسلامی آشنایی دارید که با آن چنین می ستیزید؟ می گویند کمی بدایة الحکمة وکمی نهایةالحکمة علامه را خوانده ایم اما اسفار(الحکمةالمتعالیة) ملاصدرا ، حواشی علامه طباطبایی وحواشی ملا هادی سبزواری بر حکمت متعالیه و یا رحیق مختوم آیت الله جوادی آملی و الاشارات والتنبیهات ابن سینا و شرح خواجه نصیر الدین بر آن وحتی
به نام خدا دوستان ! توجه به نکته ای که خواهم نوشت می تواند نکته ای راهبردی ونقطه ی عطفی در اندیشیدن وحرکت ما در زندگی فردی واجتماعی باشد امید است خوب بشناسیم وخوب عمل کنیم به نظر شما امروز ابر قدرت کیست ؟ آیا آنکه زور، اسلحه وقدرتش بیشتر؛ وقلدر تر است یا نه ؛آنکه زر وپول وسرمایه ی بیشتری دارد ویا نه ؛ آنکه سیاست مدار تر ، مکارتر وبه قول امروزیها فرصت طلب تر بوده وبیشترین بهر ه های مادی را ببرد. ازکدام یک؛ ابر قدرتی را می توان استنساخ کرد، واقعا این موارد می تواند برای افراد وکشورها ابر قدرتی را به ارمغان بیاورد . با کمی تأمل در شیوه ی زندگی ها و تاریخ جهان بویژه جهان معاصر به راحتی می یابید که این موارد ابر قدرت ساز نیست . شاید این سؤال مطرح شود که چرا بحث ابر قدرت ومصادیقش مطرح شد ؟ باید بگویم از آنجا یی که
لیست کل یادداشت های این وبلاگ
لینک دوستان
آوای آشنا
بایگانی
اشتراک