بازدید امروز : 100
بازدید دیروز : 6
به نام خدا
شناخت احکام مضاربه (قسمت دوم)
فسخ قرار داد مضاربه
مضاربه؛ عقدِ جایز است به این معنا که هر کدام از طرفین می توانند هرگاه که خواستنداز ادامه همکاری انصراف داده و با برگشت سرمایه و تقسیم همان مقدار سودی که به دست آمده قرارداد مضاربه را فسخ نمایند
البته مانند بسیاری از مسائل دیگر در عقود و معاملات اگر در هنگام عقد قرارداد با هم شرط کنند که تا پایان مدت قرارداد هیچ کدام یا یکی از دو طرف حق فسخ قرارداد را نداشته باشد این شرط، لازم الاجرا است و باید به آن عمل شود.
تکلیف ضرر با کیست؟
وقتی عامل ادعا می کند ضرر کردم و یا سودی به دست نیاوردم، ضرر را چه کسی باید عهد ه دار شود و تکلیف چیست؟
اصولاً در مضاربه اگر عامل در کار خودش کوتاهی نکرده باشد و به شکل درست به تجارت پرداخته باشد، مقصر نیست و ضرری هم نمی پردازد. حتی اگر ضرر و زیان ؛ اصل سرمایه را هم دربرگرفته باشد تنها مالک است که متحمل ضرر می شود و عامل به خاطر کسری سود یا ضرر، چیزی بر عهده اش نیست مگر آن که در ضمن عقد لازم دیگری شرط کرده باشند که مالک ؛ ضرر را بر عهده نگیرد و هر نوع ضرر و زیانی به حساب عامل باشد به عبارت دیگر عامل تعهد می کند در هر شکل اصل سرمایه را به سرمایه گذار برگرداند که در این صورت لازم است به تعهد خود عمل کند.
مضاربه بانکی
اگر مشتری و نماینده بانک بر اساس قانون مضاربه با هم قرار دادی را امضاء کنند و بانک مکلف شود که تا رسیدن زمان پایان قرارداد مبلغی را ماهانه و به صورت علی الحساب به سرمایه گذار تقدیم کند؛ چنین توافقی ضرری به اصل قرارداد نزده و در این فرض اگر سایر شروط مضاربه را هم رعایت کنند مضاربه صحیح بوده و سود دریافتی حلال خواهد بود .
برای نمونه ، تعریف وشرایط اعطای تسهیلات توسط بانک ملی بر طبق قرارداد مضاربه را مشاهده نمایید :
www.bmi.ir/Fa/BMIServicesShow.aspx?sid=178
مسایل فوق ؛جزئیاتی دارد که در رساله های عملیه ویا استفتاءات ذکر شده وهرشخصی طبق فتوای مرجع تقلیدش باید به آنها مراجعه نماید./. طالب پور
برای اطلاع بیشتر می توانید به farsi.khamenei.ir/treatise-unit?uid=49 ویا portal.anhar.ir/node/ سایت و... مراجعه نموده ؛ عضو شده یا ملاحظه نمایید./.
به نظر می رسد دانستن بعضی از احکام مورد نیازو مبتلا به ؛ وعمل بر طبق موازین شرع مقدس اسلام ،انبوهی از مشکلات فردی واجتماعی را از بین برده ویا کاهش می دهد و موجب آرامش می گردد؛ لذا بر آن شدیم تا برخی از احکام ضروری ، بویژه مسایل اقتصادی و بانکی را تبیین وارایه نماییم.
مضاربه
یکی از قرارداد هایی که اسلام آن را مجاز دانسته و سود حاصل از آن را کاملا حلال می داند قراردادی است به نام «مضاربه».
پولی که از راه مضاربه نصیب انسان می شود حلال است به شرط آنکه طرفین قرارداد احکامش را به خوبی فراگرفته و با دقت آن را اجرا کنند .
تعریف مضاربه
مضاربه یک عقد است یعنی یک قرارداد دو طرفه که براساس آن صاحب سرمایه یا «مالک» با فرد دیگری که به اصطلاح «عامل» نامیده می شود قرارداد می بندد ؛ براساس این قرارداد دو طرف قبول می کنند که عامل با سرمایه ی مورد نظر، تجارت کند و سود حاصل بینشان تقسیم شود. این را مضاربه گویند.
اما انجام یک مضاربه صحیح شرعی، شروط و ضوابطی دارد
ضوابط مضاربه
1. در مضاربه، سرمایه باید پول باشد نه کالا و مانند آن. یعنی سرمایه گذار باید پولی را در اختیار عامل بگذارد تا با آن به تجارت بپردازد نه چیز دیگر را. مثلاً نمی تواند بیست گونی برنج را به عاملی بدهد و بگوید این ها را بفروش و از سود به دست آمده یک سوم را بردار یا این که تاکسی خودش را به راننده ای بدهد و بخواهد با قرارداد مضاربه تعیین سود کند.
البته این کارها با عقدهای دیگری غیر از مضاربه قابل انجام و درست است .
2. در مضاربه، تنها باید تجارت یعنی خرید و فروش صورت گیرد در نتیجه عامل محترم نمی تواند پول سرمایه گذار را در هر راهی که سود خوبی داشت به کار بیندازد و مثلاً شرکت و تولیدی و مانند آن بر پا کند.
3. نکته ای که در اکثر قراردادهای اقتصادی اسلامی مورد نظر است حساب و کتاب و تعیین درست جزئیات معامله است یعنی :
اول اینکه : باید دو طرف قرارداد کاملاً مشخص باشند که پول از کیست و عامل کیست.
دوم اینکه : میزان سرمایه باید معلوم ومشخص باشد ؛ به علاوه مدت زمان عقد قرارداد هم باید دقیق ؛ معین ومعلوم باشد و بر این مبنا که تا هر وقت بازار رونق داشت و یا تورم بالا نرفت و یا تا وقتی که توان کارکردن داشتی و... نمی شود دو نفر با هم قرارداد ببندند.
وسوم اینکه : لازم است از همان اول میزان سهم هر یک از دو طرف از سود به دست آمده مشخص باشد یعنی باید معین شود که عامل و مالک هر کدام دقیقاً چه مقدار از سود را مالک خواهند شد آن هم به شکل «کسر مشاع»!
کسر مشاع یعنی چه ؟
در قرارداد باید سهم هر یک به شکل ؛یک دوم، یک سوم ، یک چهارم و... یا به اصطلاح بازار 1 به 3 یا 2 به 3 و مانند آن و یا دقیق تر به شکل درصد تعیین شود و معین شود مثلاً 25 درصد سود مال عامل و مابقی مال صاحب سرمایه باشد ولی این که مثلاً گفته شود هر چه سود به دست آمد مبلغ یک میلیون تومان از آن برای عامل و ما بقی مال صاحب سرمایه، اشتباه است، وسر از ربای حرام در می آورد.
در پایان مدت قرارداد هم باید طرفین با هم حساب و کتاب کنند که در مدت این یک سال چه مقدار سود به دست آمد ؛ تا مالک اصلی، سرمایه را به همراه درصد سودش بردارد و عامل هم درصد سود خودش را.
توجه به این نکته لازم است که در طول مدت قرارداد، سرمایه گذار حق درخواست هیچ پولی را از عامل ندارد؛ مگر آن که در هنگام قرارداد، این را با هم شرط کنند. مثلاً عامل ماهیانه مبلغی از سود را به صورت علی الحساب به سرمایه گذار بدهد تا در آخر قرارداد؛ پس از حساب و کتاب دقیق ، کم و زیاد سهم خودشان را با هم حساب ویا مصالحه وهبه کنند.
نکته دقیق اختلاف مضاربه با ربای حرام همین جاست یعنی اگر کسی پولی را به دیگری بدهد و بگوید ماهیانه مبلغ معینی مثلا 100هزار تومان سود به من بده، این همان ربای حرام است اما اگر بر طبق شرائط مضاربه؛ قرارداد بسته شود و شرط شود عامل؛ ماهیانه مبلغی را علی الحساب از سود حاصله بپردازد تا در آخر با هم حساب یا مصالحه ویا به هم ببخشند ، این مضاربه ی حلال است .
(ادامه مسایل ضروری مضاربه انشاءالله در یادداشت بعدی خواهد آمد) ./.طالب پور
به نام خدا
نسخ قرآن وشبهاتش(قسمت سوم )
پس از نزول آیه ی نجوا ( آیه ی 12 سوره مجادله)
تنها کسی که به آیه ی نجوا عمل کردو از این محک وآزمایش ، سربلند خارج شد ، حضرت علی (ع) بود. او ده مرتبه اقدام به این کارکرد و برای هر مرتبه، یک صدقه(یک درهم) داد(*) آن حضرت یک دینار داشت که به ده درهم فروخت و به عنوان صدقه پرداخت کرد،
چند ساعت ویا چند روز نگذشته بود که آیه ی بعد یعنی آیه ی 13 سوره ی مجادله نازل شد:
«أأشفقتم أن تُقدّموا بین یدی نجواکم صدقات فاِذ لم تفعلوا و تاب اللّهُ علیکم فأقیموا الصلوة و آتوا الزکوة وأطیعوا اللّهَ ورسولَه واللّه خبیربما تعملون».
آیا بر شما گران آمد پیش از نجوا ؛ صدقه دهید. پس چون از انجام آن سرباز زدید و خدا از شما گذشت ، نماز به پا دارید و زکات دهید و از خدا و رسولش اطاعت کنید که خدا از آن چه انجام میدهید، آگاه است.
این آیه، آیه ی پیشین را نسخ کرد.
آیه ی بعد (آیه 13)کاملاً به پایان و انتهای حکم نخستین نظر دارد.(**)
آیه ی شریفه عتاب می کند؛ داد می زندکه : بخل (أأشفقتم) بخیل بودن مردم ،حب مال ،حرص وطمع آنها،ترس از فقیر شدن ،بویژه خساست صحابی پر ادعا، علت و باعث نسخ آیه ی نجوا (آیه ی 12) شده است
اما تعجب از جناب فخر رازی که مدعی است :فقرا دیدند که اغنیاء پول دارند و صدقه میدهند و نجوا میکنند ؛ یک مقدار موجب ضیق قلوب آنهاست علاوه بر این ثروتمند هم یک مقدار به وحشت میافتد که من هر بار بخواهم نجوا کنم باید صدقه بدهم، به هر حال پولدار است و برای جمع آوری مالش خیلی زحمت کشیده !! وقتی پولدار انجام نداد و غیر پولدار انجام داد این موجب طعن در اغنیاء می شود، در نتیجه اینکه امیرالمؤمنین(ع) آمد صدقه داد ؛او با این کارش «باعث اندوه فقراء ووحشت اغنیاء شد» آن وقت فخر رازی میگوید این کار(صدقه دادن برای نجوا) در حقیقت انجام نشدنش رجحان دارد، چرا؟ چون ترک صدقه سبب همرنگی همه میشود، لذا میگوید خدای تبارک و تعالی روی همین جهت آیه را نسخ کرد!!، چون صدقه دادن موجب وحشت و ترک آن موجب الفت میشود!،(***)
ارزیابی اینکه : این حرف از آن اجتهادهای در مقابل نص وتعصبهای آشکاراست ( لذا آقای خویی، نظرفخر رازی را به « تعصب مکشوف» تعبیر نموده است ) که با کمی تأمل در آیه،نادرستی اش آشکار می گردد، چون متن آیه ؛ (أأشفقتم ) خود گویای علت نسخ است .
فلسفه ی تشریع آیه ی نجوا وحکم آن ، امتحان امت بوده است که چقدر به پیامبر (ص) بها می دهند و اینکه آیاحب شان به پیامبر، واقعی است؟
در کنار ش مسأله ی نظم وبرنامه ریزی مطرح است که وقت وبی وقت مزاحم پیامبر(ص) نشوند.
اما اینها فلسفه ی حاشیه ای است ، فلسفه ودلیل اصلی نزول این آیه معرفی وشناساندن مجدد مولا علی (ع) وتبیین شایستگی هاوفضایل ایشان بود.
در بسیاری از کتب اهل سنت این فضیلتِ منحصره ،بیان شده است از جمله در تفسیرآقای قرطبی (سنی مالکی )(****) پس از ذکر ماجرای نسخ آیه ی نجوا ونقلهای تعدادی از صحابه ؛ می نویسد:
وقال(عبدالله) ابن عمر: لقد کانت لعلی رضی الله عنه ثلاث، لو کانت لی واحدة منهن کانت أحب إلىّ من حُمر النعم: تزویجه فاطمة؛ واعطائه الرایة یوم خیبر؛ وآیة النجوى.
< علی (ع) سه افتخار دارد که اگر من داشتم از شتران سرخ موی برایم ارزشمندتر بود( برای عرب شتران سرخ موی بسیار قیمتی بوده است )
1-تزویجش با فاطمه( سلام الله علیها) (با آن همه خواستگار و...سکوتُها رضاها)، 2-دادن پرچم در جنگ خیبر به علی (ع) توسط پیامبر(ص) و3- صدقه دادن علی (ع) به عنوان تنها عمل کننده به آیه ی نجوا> .
این سه پست را به بهانه ی طرح بحث «اذا نسخ الوجوب فهل یبقی الجواز ام لا» در در س خارج اصول استاد ارجمندم آیت الله حاج سید احمد خاتمی ، با نگاهی متفاوت وموجز محور؛ آوردم ،انشاءالله برای اهل تحقیق مفید افتاده باشد ./.طالب پور
پانوشت:
(*)المیزان،علامه محمد حسین طباطبایی، ، ج 19، ص 189
(**)البیان فی تفسیر القران ،آیت الله خویی ص 376
(***)مفاتیح الغیب،(تفسیر کبیر) فخررازی(از علمای اهل سنت)، ج29، ص495
(****)تفسیر قرطبی (الجامع لاِ حکامِ القرآن) ج 17 ص 302
{برای مطالعه ی بیشتر به منابع زیر مراجعه نمایید:
تفسیر المیزان ؛علامه طباطبایی- الاتقان؛ سیوطی که بیست مورد را ذکر وآن را منظوم نموده است - تاریخ وعلوم قران ؛ آیت الله میر محمدی - مناهل العرفان؛ زرقانی - التمهیدفی علوم القرآن؛ آیت الله معرفت - علوم القرآن عند المفسرین ؛توسط جمعی از فضلا از جمله شفیق ارجمندم جناب حاج آقای ایمانی حفظه الله که در سه جلد قطور آراء ونظرات ؛ جمع آوری شده است .و... }.
به نام خدا
نسخ قرآن وشبهاتش ویکی از فضایل علی (ع) ( قسمت دوم)
مؤلف محترم کتاب البیان 35 مورد از 36 آیه ی مطروحه را بررسی نموده ومی فرماید اینها از باب عام وخاص ویا مطلق ومقید حاکم و محکوم، وارد و موروداند - که تا قرن سوم هجری معمول بوده ومعنای لغوی نسخ در نظر گرفته می شده واطلاق نسخ در تمام موارد فوق رایج بوده است – وتنها یک آیه را به اتفاق شیعه وسنی از موارد نسخ می دانند که هم ناسخ آن هست وهم منسوخش ، وآن آیه ی نجوا ست. ( سوره مجادله آیه 12)
واما توضیح سومین قسم از اقسام نسخ:
نسخ حکم بدون تلاوت؛ این قسم را مشهور علما و مفسّران پذیرفته اند
آیت اللّه خویی (ره) در البیان(*) ، برای تبیین این قسم، نسخ حکم ثابت در قرآن را به سه گونه تقسیم می کند:
الف)حکمی که با قرآن ثابت شده است ، با سنّت متواتر یا اجماع قطعی کاشف از رأی معصوم نسخ گردد.
این قسم از نسخ، از دیدگاه عقل و نقل، بی اشکال است.
ب) حکمی که با قرآن ثابت شده باشد، به واسطه آیه ی دیگر از قرآن نسخ گردد، بی آن که آیه ی ناسخ ناظر به آیه ی منسوخ باشد یا رفع آن را بیان کند.
ارز یابی : این قسم از نسخ واقع نشده است چون قرآن می فرماید: «أفلایتدّبرون القرآن ولوکان من عند غیر اللّه لوجدوا فیه اختلافاً کثیرا.» (نساء /82) «آیا درباره ی قرآن تدبّر نمیکنند که اگر از نزد غیر خداوند می بود در آن اختلاف بسیار مییافتند».
ج) حکمی که با قرآن ثابت شده، با آیه ای دیگر که ناظر به آیه ی منسوخ بوده و بیانگر رفع آن است، نسخ گردد. این قسم نیز واقع شده است.
تنها مثال این قسم، آیه نجواست:
«یا أیها الذین آمنوا اذا ناجیتم الرّسول فقدّموا بین یدی نجواکم صدقة ذلک خیرلکم وأطهر فان لم تجدوا فانّ اللّه غفور رحیم». (مجادله /12)
ای دین باوران هر گاه می خواهید با پیامبر نجوا کنید، پیش از نجوا صدقه دهید. این برای شما بهتر و پاک تر است. پس اگر چیزی نیافتید، خداوند بخشاینده مهربان است.
بنابر روایات مستفاضه ازطریق خاصّه(شیعه) و عامّه(اهل سنت)، تنها کسی که به این آیه عمل کرد، حضرت امیر(ع)، بود. آن حضرت یک دینار داشت که به ده درهم فروخت و پیشاپیشِ ده مرتبه نجوا ، به عنوان صدقه پرداخت کرد،
در تفسیر طبری «جامع البیان عن تاویل القرآن» به اسناد خودش(طبری) از مجاهد نقل میکند حضرت علی(ع) فرمود: آیهای در قرآن است که قبل از من کسی به این آیه عمل نکرده و بعد از من هم کسی عمل نمیکند، بعد میفرماید یک دینار داشتم به ده درهم تبدیل کردم هر دفعه خواستم صحبت کنم صدقه دادم.
تا آن که آیه ی 13 مجادله نازل شد. (انشاء الله تتمه ی بحث در یادداشت بعدی خواهد آمد)./. طالب پور
(*) البیان فی تفسیر القرآن ص 374
به نام خدا
نسخ در قرآن از مباحثی است که علما شیعه وسنی به آن پرداخته اند لذا بر آن شدیم تا مطالب مختصروانشاءالله مفیدی از این مبحث را در چند یادداشت بررسی وبیان کنیم
هرچند برخی معتقدند مطلقا نسخی صورت نگرفته اما نسخ به معنای زیر(*) مورد اتفاق عقلای عالم، أعم از مسلمان و غیر مسلمان است؛ در این بین تنها یهود و نصارا با آن به مخالفت پرداخته اند(که البته به آن پاسخ داده شده است) .
مرحوم آیت الله آقای خویی (ره) در کتاب البیان 36 مورد از آیات قرآن ، که مدعی نسخ آن ها شده اند را بررسی نموده است (**) که به طرح بخشی از آنها خواهیم پرداخت.
اقسام نسخ:
1- نسخ تلاوت بدون نسخ حکم : یعنی آیه ای در مصحف بوده ؛ ولی به امر خدا برداشته شده ودیگر تلاوت نمی شود اما حکمش باقی است ، نظیر آیه ی رَجم.
ارزیابی: نسخ قرآن به اجماع همه ی علما ، با خبر واحد (خلیفه ی دوم) ثابت نمی شود مضافا به اینکه قطعا این نوع نسخ تحریف قرآن است وبا قطعیات واصول شیعه ناسازگار می باشد.
2- نسخ حکم و نسخ تلاوت : یعنی آیه ای بوده ولی برداشته شده ودیگر تلاوت نمی شود وحکمش نیز ملغی گردیده است
ارزیابی: این نوع نسخ نیز تحریف قرآن است و علاوه بر اینکه با خبر واحد(خبر عایشه درنقش عدد شیر دادن به بچه در مَحرمیّتش وادعای نسخ آن پس از پیامبر(ص) )، ثابت نمی شود ؛ با قطعیات واصول شیعه در تناقض آشکار است.
3- نسخ حکم بدون نسخ تلاوت : این قسم از نسخ ،همان است که در علوم قرآن مورد بحث می باشد نظیر آیه ی نجوا ( مجادله/12) که انشاءالله در پست بعدی به آن خواهیم پرداخت ./. طالب پور
(*) نسخ : برداشتن امری است که در شریعت مقدس ثابت بوده وزمان واَمَدش پایان یافته باشد، چه آن امر مربوط به احکام تکلیفی باشد یا احکام وضعی و چه جزء منصبهای الهی باشد یا مربوط به هرکاری باشد که به خداوند از آن حیث که شارع است بازگشت نماید. (**) البیان فی تفسیر القرآن ، فصل 9 ص 277 به بعد
بسم الله الرحمن الرحیم
خداوند در وجود انسان قوای متفاوت وگاهی متضاد قرار داده ؛ وهمه را از روی حکمت وبرای مصالحی تعبیه نموده، ضمنا چگونگی استفاده ی مناسب ومتعادل از آن قوا را نیز توسط راهنمایان ورسولانش تعلیم داده است؛ قوایی همچون قوای نباتی شامل {غاذیه(تغذیه)،منمیه(رشد)،مولده(تولیدمثل)} وقوای حیوانی شامل{محرکه (شهوانیه، غضبیه)ومدرکه} وقوه ی عاقله .1
از جمله ی قوای انسان قوه ی شهوانیه است ( قوه ای که منشأ حرکت انسان برای اموری است که خیال می کند برای بدن مفید وضروری است) ؛ ونیز قوه ی غضبیه است (قوه ای که منشأ حرکت انسان برای دفع اموری است که خیال می کند برای بدن ضرر دارد ) .
بازی بچه ها نیازی است از سوی یکی از قوای فوق الذکر که اگر در ارائه ی آن تعادل وتناسب اِعمال نشود عواقب خطرناکی دارد .
« بچه احتیاج به بازی دارد و خود این احتیاج به بازی یکی از حکمتهای پروردگار است. یک مقدار انرژی در وجود کودک ذخیره است که او فقط به وسیله ی بازی می تواند این انرژی را دفع کند. بچه غریزه ای دارد برای بازی کردن. حالا انسان اشخاصی را می بیند که می گویند می خواهم بچه ام را تربیت کنم. خوب، چطور می خواهی تربیت کنی؟ نمی گذارد بچه ی پنج شش ساله برود با بچه ها بازی کند، هر مجلسی که خودش می رود بچه را هم می برد برای اینکه تربیت بشود، جلوی خنده ی او را می گیرد، جلوی خوراک او را می گیرد.
یا یک افرادی پیدا می شوند (ما دیده ایم) که چون خود او مُعَمّم است، یک عبا و عمامه و نعلین تهیه می کند، بچه ی هشت ساله را عمامه سرش می گذارد، عبا به دوشش می اندازد و همراه خودش این طرف و آن طرف می برد. بچه بزرگ می شود در حالی که احتیاجات طبیعی وجودش برآورده نشده است، همواره به او گفته اند خدا، قیامت، آتش جهنم. تا در سنین بیست وچند سالگی، این قوای ذخیره شده، این شهوتها و تمایلات اشباع نشده یک مرتبه زنجیر را پاره می کند. این بچه ای که شما می دیدید در اثر تلقین پدر در دوازده سالگی نمازش بیست دقیقه طول می کشید، نماز شب می خواند، دعا می خواند، یک مرتبه می بینید در بیست وپنج سالگی یک فاسق و فاجری از آب درمی آید که آن سرش ناپیداست. چرا؟ برای اینکه شما به بهانه ی مقامات عالیه ی روح، سایر غرایز او را سرکوب کرده اید.
البته در غریزه ی بچه خدا بوده است، قیامت و عبادت بوده است، اما شما این غریزه ی خدا و عبادت و اینها را در حالی در این بچه تقویت کرده اید که جلوی سایر غرایز او را گرفته اید، سایر غرایز او را حبس کرده اید، عصبانی و ناراحت کرده اید، به زندان انداخته اید، حق و حظّ آنها را نداده اید، سهم آنها را نداده اید؛
دنبال فرصتی می گردند. در یک فرصتی که برایشان پیش می آید، در یک وقت که بچه فیلمی را تماشا کند یا در مجلسی با یک زن جوان آشنا بشود، همان کافی است که این نیروهای ذخیره شده ی سرکوب شده، یک مرتبه زنجیرها را پاره کندو بکلی تمام آن ساختمانی را که پدردر وجود او به غلط ساخته است ویران سازد.درست مثل باروتی که منفجر بشود،منفجر می شود»2
آری رمز موفقیت انسان در مسیرتکامل وخوشبختی، استفاده ی مناسب ومتعادل ودر حد نیاز واقعی، از قوای نفس است ؛تعالیم انسان ساز وحیانی برای تنظیم این قوا وحرکت صحیح انسان نازل شده است .
در پایان ، نوشته را به کلامی نورانی از مولا علی (ع)، آن انسان تکامل یافته اختصاص می دهیم که علامت جاهل را این چنین ترسیم می نمایند : « :«لاتَری الجاهَلَ اِلاّ مُفْرِطاً اَوْ مُفَرِّطاً» (نادان را یا تندرو یا کند رو می بینی).3 /.طالب پور
1-حکمت متعالیه ،ملاصدرا ،ج 8 ص 50
2-مجموعه آثار شهید مطهری ج23 ص 539
3-نهج البلاغه ،حکمت 70
لیست کل یادداشت های این وبلاگ
لینک دوستان
آوای آشنا
بایگانی
اشتراک