بازدید امروز : 266
بازدید دیروز : 159
به نام خدا
رفقا ! تا اینجا تعدادی از اصول و معیارهای لایتغیر وثابت همچون اصل عدم استرحام،اصل عدم انظلام، اصل صداقت وراستی ودرستی حتی با اهل کفر وبدعت و...را بیان کردیم وتآکید داشتیم بر اینکه در بین روشها وسبکها ی مختلف باید در پی قواعد وشاخصهایی باشیم تا بهترین شیوه وسبک زندگی را انتخاب وعمل نماییم .
اما در عین حال اموری نسبی ومتغیر هم در اسلام هست که باید ملاک ومناط نسبی بودن آنها را به دست آوریم تا الگوی سبکمان در زندگی باشد برای نمونه :
ما یک اصل داریم به نام اصل قدرت ، و اصل دیگری داریم به نام اصل اِعمال زور .
اصل قدرت یعنی اصل توانا بودن . توانا بودن برای اینکه دشمن طمع نکند؛ نه توانا بودن برای تو سر دشمن زدن . تصریح قرآن است که:
« و اعدّوا لهم ما استطعتم من قوة و من رباط الخیل ترهبون به عدو الله و عدوکم »(1)
اصل اقتدار همان اصل
نیرومند بودن است ،در حدی که دشمن بترسد از اینکه تهاجم کند . همه ی مفسرین قرآن مجید گفتهاند مقصود از« تُرهبون» این است که دشمن به خودش اجازه ی تهاجم ندهد .
حال این اصل آیا یک اصل مطلق است یا یک اصل نسبی ؟ آیا اسلام این اصل را در زمان خاصی معتبر میداند یا در همه ی زمانها ؟
از آموزه های قرآن و سیره ی معصومین (ع) می یابیم که در همه ی زمانها معتبر است ؛ مادام که دشمن وجود دارد اصل قدرت هم هست . ولی یک اصل دیگر داریم به نام اصل اِعمال قدرت . اعمال قدرت غیر از خود قدرت و توانایی است و به معنی اعمال زور است . آیا اسلام اعمال زور را جایز میداند یا نه ، پیغمبر اکرم (ص)در سیره وسبک زندگی شان؛ اعمال زور هم داشته یا نه ؟جواب این که آری ، ولی به طور نسبی ؛ یعنی در مواردی اعمال زور را اجازه میدادند که هیچ راه دیگری باقی نمانده بود؛مصالح ومفاسد را می سنجیدند.
استاد شهید مطهری در بیان سیره ی پیامبر (ص)آورده که: امیرالمؤمنین علی (ع) در نهج البلاغه تعبیر ی درباره ی پیغمبر اکرم (ص) دارند : « طبیب دوار بطبه » پیغمبر برای مردم پزشک بود البته معلوم است که مقصود پزشک بدن نیست بلکه مقصود پزشک روح وروان و پزشک اجتماع است .
« طبیب دوار بطبه » در تشبیه میخواهد بگوید روش پیغمبر با بیماران خودش روش یک طبیب معالج بود. ولی میفرماید : طبیب هم با طبیب فرق میکند . ما طبیب ثابت داریم و طبیب سیار . یک طبیب ، محکمهای باز کرده ، تابلویی هم نصب کرده و در مطب خودش نشسته ، هر کس آمد به او مراجعه کرد که مرا معالجه کن ، به او نسخه میدهد ، کسی مراجعه نکرد به او کار ندارد .
اما گاهی یک طبیب ، طبیب سیار است ، قانع نیست به اینکه مریضها به او مراجعه کنند ، او به مریضها مراجعه میکند ؛ پیغمبر ؛خودسراغ مریضهای اخلاقی و معنوی میرفت (تبلیغ چهره به چهره) .پیغمبر روشش روش طبیب بود ولی طبیب سیار؛ نه طبیب ثابت که فقط بنشیند تا هر کس آمد از ما پرسید ما جواب میدهیم ، هر کس نپرسید دیگر ما مسؤلیتی نداریم . نه ، او مسؤولیت خودش را بالاتر از این حرفها میدانست . « طبیب دوّار بطِبه ، قد اَحکَم مَراهمَه و اَحمی مَواسِمَه » (2)نسبیت متدها و سیرهها را علی علیه السلام اینگونه ذکر میکند .
آیا پیغمبر با مردم با نرمش رفتار میکرد یا با خشونت ،آیا با ملاطفت و مهربانی عمل میکرد یا با خشونت و اعمال زور ؟ علی (ع)میگوید : هر دو ، ولی جای هر کدام را میشناخت . هم مرهم داشت هم میسم یعنی ابزار جراحی.
پس پیامبر (ص)در جایی اعمال زور و در جای دیگر نرمش و ملاطفت داشت ؛ هر کدام را در جای خودش به کار میبرد . پس اصل قدرت یک مطلب است ، اصل اعمال زور مطلب دیگر
بنابر این در اسلام این هر دو اصل وجود دارد :
جامعه اسلامی باید از قویترین جوامع دنیا باشد که دشمن نتواند به منابعش ، به سرمایههایش ، به سرزمینهایش ، به
مردمش و به فرهنگش طمع ببندد . این دیگر اصل نسبی نیست ، اصل مطلق است . ولی اِعمال قدرت ، یک اصل نسبی است ، در یک جا باید اِعمال کرد ، در جای دیگر نه .
(نکته : اشکال نفرمایید که کلمه ی اصل با کلمه ی نسبی ناسازگار وپارادوکسیکال است لذا در کنار هم نشاید، جواب اینکه؛ نسبی بودن نیز خود دارای معیار وشاخص است )./.
یا نوشت:
1- سوره ی انفال آیه ی 60
2- نهج البلاغه ، خطبه ی108
لیست کل یادداشت های این وبلاگ
لینک دوستان
آوای آشنا
بایگانی
اشتراک