بازدید امروز : 400
بازدید دیروز : 6
به نام خدا
رفقا ! چگونه رنگ خدایی بگیریم؟ آیا می شود بنده ی واقعی خدا شد ؟ فکر می کنم اول قدم اینکه خدا را بشناسیم وسپس خود را به او بسپاریم :
آنکه با نمرود این احسان کند ظلم کی با موسی عمران کند
(فاعتبروا یا اولی الالباب)
(ادامه ی یادداشت زیبا وعبرت آموز قبلی) قسمت دوم؛
...کشتی ای ز آسیب موجی هو لناک
رفت وقتی سوی غرقاب هلاک
*
بندها را تار و پود از هم گسیخت
موج از هر جا که راهی یافت ریخت
*
هرچه بود از مال و مردم را ببرد
زآن گروه رفته ، طفلی ماند خرد
*
طفل مسکین چون کبوتر پر گرفت
بحر را چون دامن مادر گرفت
*
موجش اول وهله چون طومار کرد
تند باد، اندیشه ی پیکار کرد
*
بحر را گفتم دگر طوفان مکن
این بنای شوق را ویران مکن
*
در میان مستمندان فرق نیست
این غریق خرد بهر غرق نیست
*
صخره را گفتم مکن با او ستیز
قطره را گفتم ، بدان جانب مریز
*
امر دادم باد را ،کان شیر خوار
گیرد از دریا ، گذارد در کنار
*
سنگ را گفتم به زیرش نرم شو
برف را گفتم که آب گرم شو
*
صبح را گفتم به رویش خنده کن
نور را گفتم دلش را زنده کن
*
لاله را گفتم که نزدیکش به روی
ژاله را گفتم که رخسارش بشوی
*
خار را گفتم که خلخالش مکن
مار را گفتم که طفلک را مزن
*
رنج را گفتم که صبرش اندک است
اشک را گفتم مکاهش کودک است
*
گرگ را گفتم تن خردش مدر
دزد را گفتم گلوبندش مبر
*
بخت را گفتم جهان داریش ده
هوش را گفتم که هوشیاریش ده
*
تیرگیها را نمودم روشنی
ترس ها را جمله کردم ایمنی
*
ایمنی دیدند و نا ایمن شدند
دوستی کردم مرا دشمن شدند
*
کا رها کردند اما پست و زشت
ساختند آیینه ها اما ز خشت
*
تا که خود بشناختند از راه، جاه
چاهها کندند مردم را به راه
*
روشنیها خواستند اما ز دود
قصر ها افراشتند اما به رود
*
قصه ها گفتند بی اصل و اساس
دزدها بگماشتند از بهر پاس
*
جامها لبریز کردند از فساد
رشته ها رشتند در دوک عناد
*
درس ها خواندند اما درس عار
اسبها راندند اما بی فِسار
*
دیو ها کردند و دربان و وکیل
در چه محضر محضر حی جلیل
*
وا رهاندیم آن غریق بی نوا
تا رهید از مرگ، شد صید هوا
*
آخر آن نور تجلی دود شد
آن یتیم بی گنه ، نمرود شد
*
رزمجویی کرد با چون من کسی
خواست یاری از عقاب و کرکسی
*
برق عجب، آتش بسی افروخته
وز شراری خانمانها سوخته
*
خواست تا لاف خداوندی زند
برج و باروی خدا را بشکند
*
رای بد زد گشت پست و تیره رای
سر کشی کرد و فکندیمش ز پای
*
ما که دشمن را چنین می پروریم
دوستان را از نظر چون می بریم
*
آنکه با نمرود این احسان کند
ظلم کی با موسی عمران کند
*
این سخن، پروین، نه از روی هواست
هر کجا نوریست ، ز انوار خداست
(پروین اعتصامی)
لیست کل یادداشت های این وبلاگ
لینک دوستان
آوای آشنا
بایگانی
اشتراک