سفارش تبلیغ
صبا ویژن
 تعداد کل بازدید : 551185

  بازدید امروز : 164

  بازدید دیروز : 97

ناب - طالب پور

 
چه نیکوست فروتنى توانگران برابر مستمندان براى به دست آوردن آنچه نزد خداست ، و نیکوتر از آن بزرگمنشى مستمندان به اعتماد بر خدا برابر اغنیاست . [نهج البلاغه]
 
نویسنده: حمید طالب پور ::: پنج شنبه 91/9/30::: ساعت 11:24 عصر

 

 

وقتی حسین در صحنه است،
اگر در صحنه نیستی، هرجا می خواهی باش!
چه ایستاده به نماز چه نشسته بر سفره ی شراب!


شهید گلستانی

 

عکس در حال بارگذاری است. لطفا چند لحظه صبر کنید.


 
نویسنده: حمید طالب پور ::: چهارشنبه 91/9/29::: ساعت 7:46 عصر

 

به نام خدا

«وشاورهم فی الامر» <آل عمران /159>

{ مشورتی با دوستان}

اگر ارگان وسازمانی خدماتی ، مثلا  مازاد بر مصوبات سالانه 7-8 میلیارد تومان پول بیت المال یا بیشتر ،به حسابش واریز شد به نظر شما با این پول برای پیشرفت شهر چه اقدامی صورت دهد ،بهتر، معقولتر وماندگارتر است :

1 در مرکز شهر مجموعه ای را طراحی نموده مشتمل بر 6 یا 7 طبقه شامل: مجتمع تجاری ،سالن اجتماعات ،کتابخانه ومرکز مطبوعات،موزه ی مرکزی ،سینما،پارکینگ ،فضای تفریحی - ورزشی و... شروع فاز اول با آن پول (ودر نتیجه یادگاری ماندگار برای نسلها وخدا بیامرزی برای خود به خاطر وسعت دید).

2- تعریض خیابانها و کوچه ها ی پر تردد وتسهیل در رفت وآمد مردم.

3- سرمایه گذاری به صورت تشکیل شرکت یاکارخانه ای بامدیریت و بازدهی مناسب ویا خرید سهام شرکتها ؛و برنامه ریزی برای سود حاصله.

4- ویا با آن سرمایه ی ملی ومردمی(حدود 6-7 میلیارد تومان) شروع کنند به مسقف کردن یکی از خیابانهای پرتردد ،که هم باعث ایجاد اختلال در رفت وآمد شده وهم موجب مزاحمت برای منازل واماکن اطراف گردیده ونیز بافت قسمتی از شهر را به هم زند. و...

به نظر شما کدام گزینه بهتر ،معقولتر وماندگارتر ؛وکدام مورد، از تدبیر ودرایت کمتری برخوردار است .  ح - ط

 

راه های جلوگیری از فکر کردن زیاد

 


 
نویسنده: حمید طالب پور ::: سه شنبه 91/9/28::: ساعت 11:33 عصر

به نام خدا

«...یَعلَمُ ما فِی البَرِّ وَ البَحر و...ِ»(انعام /59)

  آگاهی خدا از آنچه در خشکی ها ودریاهاست به معنای احاطه ی علم او "جَلّ عِزّه"به همه چیز است

 او از حرکت میلیاردها ستاره وسیاره در آسمانها

(فقط در کهکشان راه شیری  که یکی از میلیونها کهکشان است ،و سیاره ی  زمین و ستاره ی خورشید هم در آن واقع شده ،  بیش از 200 تا 400 میلیارد ستاره وجود دارد و جرم  این کهکشان در حدود 90 میلیارد برابر جرم خورشیداست ...   www.haftaseman.ir )

کهکشان راه شیری 300x240 کهکشان راه شیری...

 

 او از شماره ی واقعی سلولهای بدن انسانها

از تعداد واقعی گلبول خونها

از حرکات مرموز الکترونها در دل اتمها

از تمام اندیشه های لابلای پرده ی مغز انسانها

از تعداد قطرات باران وآبها

از تعداد برگ درختها

از دانه های نباتات در دل خاکها

از سقوط برگها در همه ی زمان ومکانها

از تعداد پلک زدن آفریده ها

از همه ی اعمال وافکار وخیالها

از مقدار هوای در فضا ها

از جنبش میلیاردها موجود زنده ی کوچک وبزرگ در اعماق دریاها

از ... ازهمه

باخبر است وآگاهی دارد

 خدایا

این همه نعمت را چگونه شکر گوییم.

پروردگارا !

از اینکه به ما اجازه می دهید در مقابل شما با آن همه عظمت وشکوهتان بایستیم و تشکر کنیم

از اینکه به ما اجازه می دهید در مقابلتان سر به سجده آریم

از اینکه با آن همه جبروت وبزرگی به ما اجازه ی حرف زدن در حضورتان می دهید

از اینکه مارا هر روزه، پنج وعده به حضور می پذیرید

از اینکه مارا در دل شب به مهمانی خصوصی دعوت می کنید

از اینکه مارا به خودمان وا نمی گذارید

از اینکه با ما حرف می زنید  

از اینکه با وجود نالایقی ما، همچنان با ما مهربانید

با تمام وجود ،سپاسگزاریم.

 دوستان !

نماز خواندن ، حرف زدن ما با خدا

خواندن قرآن،حرف زدن خدا با ما

ودعا نمودن ؛ تشکر و جلب رحمت الهی است.

   رفقا ! چگونه ممکن است، با ایمان به علم وسیع خدا ؛مراقب حال خویش نباشیم واعمال وگفتار ونیات خود را مراقبت وکنترل ننماییم و از او "جَلَّت عَظمتُه"بر این همه نعمت ولطف تشکر نکنیم .

الحَمدُ لِلّهِ علی کُلِّ حالٍ  ./. طالب پور  

نمایش اندازه واقعی


 
نویسنده: حمید طالب پور ::: دوشنبه 91/9/27::: ساعت 12:47 صبح

به نام خدا

روز وحدت حوزه ودانشگاه

روز یاد آوری وحدت هدف

گرامی باد.


 
نویسنده: حمید طالب پور ::: دوشنبه 91/9/27::: ساعت 12:30 صبح

 

    به نام خدا

          مرحوم حکیم ابن سینا (ره) در نمط نهم از کتاب شریف اشارات وتنبیهات  که شامل 16 اشاره و11 تنبیه است در اشاره ی اول   (بر اساس کتاب شرح اشارات محقق طوسی در دسترس اینجانب، چاپ نشر البلاغة ؛ می شود جلد سوم  صفحه  371 ) پس از ذکر لزوم خداشناسی وارسال قوانینی عادلانه از سوی او می فرماید: عبادت واجب است وجود داشته باشد و تکرار شود تا انسان همیشه یادش باشد که بنده است نه خداو یادش باشد خدایی دارد و این ؛ جلو معصیت اورا می گیرد .

     استاد بزرگوار شهید مطهری (ره) نیز در بسط این موضوع که از آثار عبادت، تسلط بر نفس است و اینکه یکی از مراتب تقرب هم همین است ،(در کتاب آزادی معنوی ذیل بحث از عبادت ودعا ) می فرماید: باور نکنید که انسان به خدا این کانون لایتناهی هستی نزدیک بشود ولی بر بصیرت وایمان وتسلطش افزوده نشود.

 

 سپس به فایده ی یکی از عبادات( نماز) اشاره کرده به سؤال برخی مبنی بر اینکه ؛می گویید نماز بخوانم ، مگر خدا نمی داند که من بنده اش هستم که مرتب بروم آنجا بایستم اعلام بندگی کنم ،تعظیم کنم ، چاپلوسی کنم تا خدا یادش نرود که چنین بنده ای دارد ،  چنین پاسخ می دهند: خیر ،نماز برای این نیست که خدا یادش نرود چنین بنده ای دارد ،نماز برای این است که بنده یادش نرود خدایی دارد ؛ نماز برای این است که ما همیشه یادمان باشد که بنده هستیم ( وقتی چنین بود) یادمان هست که وظیفه داریم ؛یادمان هست که قانون (خدایی)عادلانه ای در دنیا وجود دارد ،به آن باید عمل بشود

تذکر این نکته ضروری است  که عبادت را در نماز وروزه منحصر نکنیم بلکه در روایات ما از معصومین  (ع) آمده که عبادت هفتاد جزء دارد و بالاترین جزء آن کسب حلال است؛ رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمودند : 

أَبِی جَعْفَرٍ الباقرعلیه السلام، قَالَ: «قَالَ رَسُولُ اللّه صلى الله علیه و آله: الْعِبَادَة سَبْعُونَ جُزْءاً أَفْضَلُهَا طَلَبُ الْحَلَالِ» 1 ./.  طالب پور

 1)- الکافی - کلینى (ط - دار الحدیث)؛ ج‌9، ص: 542

التهذیب، ج 6، ص 324، ح 891، معانی الأخبار، ص 366، ح 1، به سند دیگر از  جعفر بن محمّد، عن آبائه علیهم السلام عن رسول الله صلى الله علیه و آله. ثواب الأعمال، ص 215، ح 1، به سند دیگر از رسول الله صلى الله علیه و آله. تحف العقول، ص 36، عن النبیّ صلى الله علیه و آله. الوافی، ج 17، ص 21، ح 16786؛ الوسائل، ج 12، ص 11،( بنده  وسایل20 جلدی دارم واز روی آن آدرس داده ام) ح 21874.  

 


 
نویسنده: حمید طالب پور ::: شنبه 91/9/25::: ساعت 8:31 عصر

به نام خدا

نگاهی به بحران هویت و جوانان

    در دنیای غرب ،پس از رنسانس ؛کم کم جهان آخرت را جدای از دنیا معرفی کردند ومسیر دور شدن از حوزه ی دین را در پیش گرفتند ؛تا آنجا که اعلام کردند دوران دین گذشته و«خدا مرده است» این سخن فیلسوف آلمانی ،فردریش نیچه(متوفای 1900 م)، از برایند تفکر رایج زمانش است که امروزه از سرفصل های اصلی اصطلاح نامه ی فلسفی غرب به حساب می آید .

 اما با مرگ خدا کار ،به پایان نرسید بلکه انسان به جای خدا نشست، همان حرف معروف فیلسوف اگزیستانس ،ژان پل سارتر(متوفای 1980م ) در کتاب <اگزیستا نسیالیسم واصالت بشر>: «همه اعمال انسان در زندگی نشان دهنده ی میل او به خداشدن است» یعنی « خدا مرد وانسان خدا شد» این، انسان  وعقل اواست که معیار وشاخص همه ی امور شده است .

 (مبنای تفکر اومانیسم ،محور قرار دادن انسان برای همه چیز وکنار گذاردن اندیشه های وحیانی ودینی است .)

 اما جهان غرب با این طرز تفکر به مشکلات عدیده ای برخوردکرد وبه واسطه ی محدودیت های عقل وفکر بشری ، فیلسوف فرانسوی معاصر یعنی پل میشل فوکو (متوفای 1983 م )به این جمع بندی  رسید که :«خدا مرد ؛انسان خدا شد وانسان هم مرد»انسان با همه ی برتری مادی وابزار پیشرفت وتکنولوژی ، دچار بحران هویت شد وهیچ هدف غایی را برای خود تعریف شده نمی یافت.لذا در بهترین شرایط ظاهری زندگی، بواسطه ی این پوچ گرایی ونهیلیسم  ، جامعه ی غرب به سوی ناامیدی ،افسردگی ،اضطراب وبالاخره خودکشی ودیگر کشی پیش رفته است  .

 آری این چشم انداز وارمغان تفکر لیبرال دمکراسی است که محصول  دوری از خدا وآموزه های وحیانی است

از این جهت برخی از متفکران وعقلای جامعه ی غرب در یک چرخش ودگردیسی معرفتی و  ایدئواوژیک  که مبتنی بر بازخورد تفکر شکست خورده ی محدود بشری بود؛ به سمت چاره جویی حرکت کرده وگرایش به معنویت وآموزه های دینی را در دستور کار خود قرار دادند وعلاج خود وجامعه را در گرو بازگشت به دین وتعالیم اصیل وحیانی یافتند 

 وعموم مردم جهان نیز گویا به دنبال گمشده ی خویش اند و راه برون رفت از بحران ها را رجوع به خود ؛ اصل خویشتن ؛اهتمام جدی به بُعد معنوی وعمل به آموزه های پیامبران الهی یافته اند./. طالب پور


 
نویسنده: حمید طالب پور ::: جمعه 91/9/24::: ساعت 3:12 عصر

به نام خدا

باز هم غروب جمعه شد آقا ؛ نیامدی

سلامتی امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف صلوات


 
نویسنده: حمید طالب پور ::: پنج شنبه 91/9/23::: ساعت 10:58 عصر

به نام خدا 

   پس از ذکر مباحثی از رابطه ی محبت آمیز رهبری ومردم در آیه ی 54 سوره مبارکه ی انعام ،خداوند متعال توسط پیامبرش (ص)

 در آیه ی 55  برای تأکید بر مطلب وشناساندن بیشتر مرز وقلمرو این بخشش وتفاهم ، می فرماید: «وکذلک نفصل الآیات ولِتَستبینَ سَبیلُ المجرمینَ» {این چنین آیات را بر می شمریم تا حقیقت بر شما روشن شود وراه گناهکاران لجوج وسرسخت (جدا شده)آشکار گردد} .

منظور از «مجرمین»  ،گنهکاران سرسخت ،لجباز و لجوج است ، یعنی بعد از دعوت عمومی به سوی حق ،حتی دعوت از گناهکارانی که از کار خود ناد مند ؛ راه ورسم مجرمان لجوج وغیر قابل انعطاف کاملا شناخته خواهد شد وبر خورد با آنها طبیعتا به طریق دیگری خواهد بود

آری ! مؤمنانی که با لجاجت ،سرسختی  واستکبار در برابر حق وراه خدا ایستادند وبدون اصلاح وجبران عملکرد نادرست خود، آرزوی بخشش داشته باشند دچار توهم باطلی شده اند و تلاششان آب در هاون کوبیدن است.

 از پیامهای آیه اینکه:

 1- توبه ؛ تنها یک لفظ نیست ، تصمیم واصلاح واقعی هم می خواهد.

2- (ویک معیار وقاعده ی دیگر که) ؛ روشنگری - نسبت به  سیمای مجرمان اجتماعی ، سیاسی ، فرهنگی ، اقتصادی و... وروشنگری نسبت به مسیر اهل توطئه وفتنه وخطا -  از اهداف مکتب اسلام است (لِتَستَبین سبیلُ المجرمین)./. طالب پور


 
نویسنده: حمید طالب پور ::: پنج شنبه 91/9/23::: ساعت 6:37 عصر

به نام خدا

     مدتی است شروع کرده ام به مطالعه ی تفسیر قرآن مجید روزی حدود 10 تا 15 دقیقه ، بسیار شیرین وعالی است امید وارم این فرصت را همه برای خود آزاد کنند تا، ولو مختصرترین تفاسیر را(مثل برگزیده ی تفسیر نمونه یا تفسیر نور) ،تهیه ومطالعه کنند، دوستان ،باید بدانیم که عملمان مبتنی بر معرفت وشناختمان است ؛روزی 10 دقیقه برای خودمان وقت بگذاریم ،بله وقت کمی است اما با برکت است ،هدف  وراه حقیقی اسلام را می آموزیم ... ،  

 به آیه ی 54 سوره ی مبارکه ی انعام رسیده ام ؛ خدا به صورت یک قانون کلی به پیامبر(ص)دستور می دهد که افراد با ایمان را - هرچند گناهکار باشند نه تنها طرد نکند بلکه به خوبی بپذیرد :«واذا جاءک الذین یؤمنون بآیاتنا فقل سلام علیکم »{هر گاه کسانی که به آیات ما ایمان دارند نزد تو آیند به آنان بگو: سلام بر شما!}

این سلام ممکن است از ناحیه ی خدا وبوسیله ی پیامبر (ص) باشد ویا مستقیما از ناحیه ی خود پیامبر (ص)؛ اما به هر حال دلیل بر استقبال کردن وتفاهم با آنهاست 

سپس اضافه می کند: «کتب ربکم علی نفسه الرحمة »{پروردگارتان رحمت را(برای بندگان) بر خود فرض کرده  وتعهد نموده} 

 در جمله ی سوم با تعبیری محبت آمیز می فرماید: «انه مَن عمِل منکم سوءا بجَهالة ثم تابَ مِن بعده واَصلح فانه غفور رحیم» {هرکس از شما کار بدی از روی نادانی کند ، سپس توبه واصلاح وجبران نماید ، مشمول رحمت خدا می شود ؛چرا که او آمرزنده ومهربان است }

نکته: جهالت ،گاهی در برابر علم است وگاهی در مقابل عقل ؛ودر این آیه در برابر عقل است ،یعنی از روی جهل وبی خردی به گناه  وبی راهه کشیده شدند نه آنکه نمی دانستند (دقت شود) ./.طالب پور

 ادامه دارد


 
نویسنده: حمید طالب پور ::: چهارشنبه 91/9/22::: ساعت 1:0 عصر

وصف دوستی زلال مقام معظم رهبری آیت الله خامنه ای وآیت الله بهجتی(شفق) 

 

«اگر می‌توانستم دلم را برایت می‌فرستادم

"آن روز یکی از روزهای دهه شصت بود. ائمه جمعه کشور با رئیس جمهور دیدار داشتند. در میانشان چهره‌های مشهور و عالمان بزرگ زیاد بودند که امروز بعضی‌هایشان نیستند.

بعد از گزارش و سخنان آنان، نوبت رئیس‌جمهور رسید. او پشت تریبون قرار گرفت و سخنرانیش را شروع کرد. بحث درباره جایگاه نمازجمعه در نظام اسلامی بود. ارتباطی که شنوندگان با بحث پیدا کرده بودند باعث شده بود جز طنین سخنان گوینده صدای دیگری از سالن شنیده نشود.

ناگهان سکته‌ای در سخنرانی پیش آمد، نظم سخن آشفته شد و نگاه رئیس جمهور در انتهای سالن ماند. شاید محافظان زودتر از همه متوجه اتفاق غیر عادیی شدند، بینشان نگاه‌های نگرانی رد و بدل شد. شنوندگان نیز به آن سمت برگشتند.

شیخ میانسالی که تازه وارد مجلس شده بود دو دستش را باز کرده بود و با چهره خندان به طرف تریبون پیش می‌آمد. پیش از این که پاسدران اقدامی بکنند، رئیس جمهور سخنرانی را رها کرد. از تریبون فاصله گرفت و با سیمای بشاش به پیشواز او رفت.

او  بهجتی امام جمعه اردکان بود. آن روز هرچند بعضی از حاضران از دوستی او با آقا مطلع بودند اما هرگز فکر نمی‌کردند این دوستی این قدر عمیق باشد که در چنین مجلسی همه آداب و ترتیب‌های رایج فراموش شود!

قدمت این دوستی به سال‌هایی بر می‌گشت که آیت‌الله خامنه‌ای از مشهد به قم آمده بودند و محور طلاب فاضل و اهل ذوق و معنای حوزه گشته بودند. اما در این میان چند تنی بودند که حسابشان جدا بود و دوستیشان از جنس دیگری بود.

یکی از آنان شیخ محمدحسین بهجتی بود. این آشنایی در سال 1338 در درس خارج فقه حضرت امام(ره) اتفاق افتاد و در جلسات مباحثه آن درس، تبدیل به دوستی دیرینه‌ای شد و تا امروز ادامه داشته است.

و اینک خاطره‌ای از ایشان که حاوی مکاتبه‌ای با حضرت آیت الله خامنه‌ای در سال 43 است، تقدیم می‌گردد:

یکروز، بعد از تمام شدن مباحثه‌ام زدم به دامن طبیعت تا قدری استراحت کنم در کنار سبزه‌ها، در کنار یک جوی آب روانی بنشینم. اگر هم حالی دارم شعری بگویم یا چیزی بنویسم. دیدم کنار جو وسط گندم‌زارهای بسیار انبوه یک سید بزرگواری نشسته، البته من از پشت سر ایشان را می‌دیدم، دور هم بودند.

فکر کردم که برادر عزیزم هست. با شور و ولع عجیبی آرام آرام رفتم، با شتاب می‌رفتم اما سعی می‌کردم صدای پایم معلوم نشود که ایشان از حال خودشان بیرون نیایند؛ تا نزدیک شدم وقتی که نگاه کردم به قیافه‌ی ایشان دیدم عجب، ایشان کسی دیگری است. آن مایه‌ی امید من و مایه‌ی انس من که به او علاقه و ارادت می‌ورزیدم نبود. آنچنان شد وضع روحی من که همانجا یک مثنوی پرشوری گفتم به نام "اشتباه" که بعضی از شعرهایش این است:

بیهوده خیال ماه کردم

ای وای که اشتباه کردم

ای دوست مبین خطا گناهم

این نیست نخست اشتباهم

هر روز ز مستی و خماری

زین سان کنم اشتباه کاری...

    مثنوی، مثنوی بلندی است، خیلی پرشور که از اول وصف امید و شوق سرشار که از چشم و سر و صورت و قلب و دل انسان می‌جوشد به صورت خیلی کامل تجسم داده شده و بعد که یک مرتبه دیدم ایشان نیستند و مراد من نیستند، سردی و نا امیدی و شکستگی خاطر به صورت عجیبی در این شعر مجسم شده.

 این شعر را برای ایشان ارسال کردم. بعد از مدتی این نامه از ایشان رسید:

«آشنای دلم! قربانت، قربان تو و سوز تو، قربان تو و دل تو و حتی قربان «اشتباه» تو. مجسمه‌ی نور همه چیزش نور و روشنی است، اگر احیاناً نگاه تندی هم بکند و دشنام و ملامتی هم بفرستد باز نورباران کرده است و روشنی بخشیده، روشنیِ دل و دیده، آن هم دل و دیده‌ای پژمرده و افسرده.

دیشب در دل شب نامه‌ی عزیز و روشنی‌بخش تو را زیارت کردم و اگر توان آن را داشتم که در همان لحظه به جای جواب و به نام عذر از تقصیر فاصله‌‌ها را درنوردم و بوسه‌ی اعتذار بر آن آستان عشق و سوز بزنم، لحظه‌ای توقف نمی‌کردم، ولی می‌دانیم که بنا نیست دل دردمندان بی‌طپشی، و سینه‌ی مشتاقان بی‌سوزی بگذرد.

من هم در این حسرت خواهم بود، تا چه پیش آید. ناچارم برای تسکین خود از قلم استمداد کنم. اما عقده‌ی دل این بار گران کجا و خامه‌ی ناتوان آن هم قلم به دست و پای من و آن هم در برابر آن توده‌ی آتشی که تو فرستاده‌ای.

راستی این نامه نبود، این یک خرمن آتش بود بر سر من ریخت. دل پرسوز و درد‌آلودی بود که رسا و فصیح سخن می‌گفت و خود را نشان می‌داد. این یک قطعه‌ی ادبی است که بر پایه‌ی صفا و واقعیت و پاکی خود همیشگی و ابدی خواهد ماند. من در جواب چه بنویسم. راستی، دوست عزیز! جواب یک قطعه شعر و یک پارچه احساس را چه می‌توان نوشت.

نامه‌ی تو از جمله‌ی اول تا آخرش احساس و شعر است، سوز و لطافت و رقّت است. در مقابل اینها چه می‌توان کرد. اگر می‌توانستم می‌خواستم در جواب، عکس تو را برای تو بفرستم. عکسی که از تو، از آن موجود درخشنده و جذاب بر صفحه‌ی دل من نقش بسته است. آنجا تو آنچنان که هستی، به همان پاکی و قداست، به همان جلوه و درخشندگی متجلی و نمایانی.

اگر همه‌ی مردم آن جلوه‌ی تو را می‌دیدند یعنی در حقیقت تو را می‌دیدند، همه چون من محو زیبایی و خوبی تو می‌شدند. آن وقت دیگر تو بودی و یک جان شیدا. اگر من می‌توانستم آن عکس را به تو نشان بدهم، به راستی جواب تو را داده بودم. آن وقت بود که به تو می‌گفتم که در زیر آن قطعه‌ی ادبی یک فراز دیگر برای یک اشتباه دیگر باز کن و با یادآوری آن از تکرارش درگذر.

اشتباه در اینکه شناسای خود را پیمان‌شکن و فراموشکار خوانده‌ای. مگر کسی که تو را دید می‌تواند نسبت به تو فراموشکار باشد. آنان که اینچنین بودند و تاکنون دیده‌ای، به حقیقت تو را ندیده‌اند. آری اگر می‌توانستم دلم را برایت بفرستم و چهره‌ای را که از تو در آن است به تو نشان دهم جواب تو را داده بودم اما چه کنم که نمی‌توانم.

ترسیم دل، کار من نیست. تو باید با دیدگان روشن‌بین و دورنگر خود اعماق روح مرا بخوانی تا گواه صدق مرا بازیابی. به هر حال پس از این جمله، اولین سخن من اعتذار است. اعتذار از آن که با قصور یا تقصیر خود، آن دل تابان و روشن را آزرده‌ام و چنین احساسی لطیف و رقیق را جریحه‌دار ساخته‌ام. می‌دانم به هر صورت این گناه بزرگ است ولی چون تقصیر در این باره را گناهی نابخشودنی می‌شمارم، می‌خواهم به تو اطمینان دهم که تقصیر نداشته‌ام.

مدتی بیش از یک ماه است که بر اثر غائله و حادثه‌ی اخیر تمام برنامه‌هایم متغیر و متبدل است. نامه‌ی تو در اولین سطر برنامه‌ی کارهای بعد از مراجعت از قم من، بوده است. ولی این کار هم مثل بسیاری از کارهای لازم دیگر مشمول قصور من شده و تا زمانی دیر به تأخیر افتاد.

حال از دوردست دست تو را می‌بوسم و عذر می‌‌خواهم و اگر نپذیری دل خود و دل تو را شفیع می‌آورم. اگر می‌توانی با دل ستیزه کنی، عذرم را نپذیر. ولی تو خوب‌تر از آنی که عذر بی‌تقصیری را رد کنی. یقین دارم خواهی پذیرفت. در این صورت در انتظار رضایت‌نامه‌ی تو هستم. شعر، بسیار جالب و عالی بود، البته تا حدود یک‌بار خواندم. یقیناً باز هم خواهم خواند و مطمئناً بیشتر از شیرینی‌های آن بهره خواهم برد.

قربانت، خامنه‌ای
15/9/
43

منبع: پایگاه اطلاع رسانی دفترحفظ ونشرآثارحضرت آیت الله العظمی سیدعلی خامنه ای (مدظله العالی) با کمی تصرف وتلخیص


 
   1   2   3      >
 
 
 

موضوعات وبلاگ

 

درباره خودم

 

حضور و غیاب

 

آوای آشنا

 

اشتراک