بازدید امروز : 23
بازدید دیروز : 22
به نام خدا
شماره (4)قسمت آخر
از جمله مواضع امام (ره)نسبت به آقای شریعتی وهمفکران ایشان، روشنگری هایشان نسبت به افراط وتفریط این روشنفکران مذهبی ونگاه مادی وابزاری آنها به دین اسلام است ، ایشان می فرمایند : «جنبه ی مادیت ،حالا که در دنیا غلبه پیدا کرده است به این سختی ،ودنیا با زرق وبرق زیاد شده است ...حالا هم یک دسته ای پیدا شده اند که اصل تمام احکام اسلام را می گویند برای این است که یک عدالت اجتماعی پیدا بشود ،طبقات از بین برود ،اصلا اسلام دیگر چیزی ندارد ، توحیدش هم عبارت از توحید در این است که ملتها در زندگی توحید داشته ،واحد باشند .عدالتش هم عبارت از این است که ملتها همه به طور عدالت وبه طور تساوی با هم زندگی بکنند .یعنی زندگی حیوانی علی السواء...»(صحیفه ی امام ، ج 3، ص 222 تا 224).
امام خمینی (قدّس سره)در مهر 1357 میان دانشجویان ایرانی در پاریس در باره ی نوعی انحراف در دین شناسی جدید،هشدار داده ،گفتند:اینان(روشنفکران دینی عموماو دکتر شریعتی خصوصا ) شناختشان از اسلام، همان شناخت مادیت اسلام است ...این اشتباهی است که اسلام را بد شناخته اند،آنهایی که همه اش توجه شان به این است وهمه ی آیات واخبار را برمی گردانند به این ... .(صحیفه امام ،ج4 ص 7 تا 10)،(برای شواهد بیشتر بنگرید به:نزاع سنت وتجدد،ص 95 تا118)
امام می فرمایند: « من از آنها گلایه دارم ، برای اینکه می بینم ،در نوشته هایشان بعضی نوشته هایشان اینها راجع به فقها، راجع به فقه ، قدری حرفهایی زده اند که مناسب نبوده است بگویند . اینها غرض ندارند ، من می دانم که غالبا اینها که برای اسلام می خواهند خدمت کنند ، نه این است که مغرض باشند واز روی سوء نیت اینها حرف بزنند .اینها اطلاعشان کم است ».(صحیفه امام ، ج 3 ، ص 238 تا 241)
{لازم به تذکر است بسیاری تصورشان بر این است که تحصیلات دکتر شریعتی درجامعه شناسی بوده است در حالی که وی در رشته ی ادبیات فارسی از دانشگاه پاریس، دکترای دانشگاهی(نه دولتی) گرفته اند ،نراقی می گوید :در یکی از نوشته هایش(شریعتی)از گورویچ وچند جامعه شناس نام برده ،بدون آنکه با اندیشه های آنان آشنا باشد . تنها یک اسم بزرگ را گرفته تا بزند توی سر روحانیون ایرانی.<در خشت خام ،ص 128 و129>}
حامد الگار می گوید:از امام (ره) سؤال کردم : آیا فکر نمی کنید که دکتر شریعتی در این انقلاب سهم عظیمی داشته است ؟ آیت الله خمینی در کمال صراحت وسادگی جواب دادند که آثار دکتر شریعتی وتعالیم وی مباحثات وجدل های بسیار ،در میان علما بر انگیخت ،ولی در عین حال تأثیر عظیمی بر جوانان روشنفکر ایرانی گذارده ، آنان را به سوی اسلام فرا خواند .امام همچنین اظهار داشتند که پیروان دکتر شریعتی می بایست مطالعات خود را فراتر از آنچه دکتر شریعتی اظهار داشته ببرند...بنا بر این ضرورت ارزیابی دقیق در مسایلی که دکتر شریعتی مطرح می سازد وجود دارد.»(ایران وانقلاب اسلامی ،ص 139و140)
امام(ره) از ورود به بحثهایی که موجب اختلاف وپراکندگی بود خود داری می کردند :
در مرداد سال 56 آقای عزیزیان ضمن نامه ای به امام ،از ایشان خواسته بود تا در باره ی کتابهای شریعتی اظهار نظر کند، امام در پاسخ نوشتند : من صلاح نمی دانم در چیزهایی که موجب اختلاف می شود ، دخالت کنم .(صحیفه ، ج 3 ،ص 206)
پس از انقلاب اسلامی نیز آقای نبوی به همراه سه نفر دیگر از اعضای سازمان مجاهدین انقلاب نزد امام رفتند تا نظر ایشان را در باره ی صدور اطلاعیه برای شریعتی پرس وجو کنند .امام بدون آنکه جواب مثبت بدهند حتی با اصرار نبوی که می خواست از امام جواب مثبت بگیرد ، طرح مسایل اختلافی را حرام دانسته وفرمودند که من در این امور مداخله نمی کنم وبا ناراحتی جلسه را ترک می کنند.در ملاقات دیگری که در مورخ 3/4/58 گروه اخیر با امام داشتند نیز امام جواب دادند «امروز روز بزرگداشت نیست ،روز پیشرفت است ».(چریکهای پشیمان،دفتر شانزدم ،ص 46 تا48)
قسمتهایی از سخنان و اندیشه ی دکتر شریعتی :
شریعتی به لحاظ اندیشه ای که در باب سیاست وحکومت عرضه کرد متأثر از نظریه ی امامت شیعه بود وبه هیچ روی به دمکراسی ولیبرالیسم معهود در جامعه ی غربی اعتقادی نداشت .شریعتی را از این زاویه می توان عاملی مؤثربرای ایجاد زمینه ی پذیرش برای نظریه ی رهبری متعهد در ایران دوره ی بعد از انقلاب دانست . نظریه ای که بر اساس تفسیر وی ،چیزی غیر ؛و جدای از دمکراسی ،وقابل تطبیق بر امامت شیعی وولایت امام معصوم است .وی نوشت که«وصایت نه نصب ، نه انتخاب ، نه وراثت ، نه کاندیداتوری است ، زیرا امامت زاده ی هیچکدام از این ملاکهای سیاسی نیست . امام بودن علی (ع) مثل بلند بودن قلّه ی دماوند است ».(مجموعه آثار شریعتی ، ش 26، ص 631)
وی افزود: «امامت عبارت است از رسالت سنگین رهبری وراندن جامعه وفرد از آنچه هست به آنچه باید باشد به هر قیمت ممکن ، اما نه به خواست شخصی امام ، بلکه بر اساس ایدئولوژی ثابتی که امام نیز بیشتر از هر فردی تابع آن است ودر برابرش مسئول واز همین جاست که «امامت» از «دیکتاتوری»جدا می شود ورهبری فکری انقلابی با رهبری فردی استبدادی تضاد می یابد.»(مجموعه آثار شریعتی ،ش 26 ص 504)
از دید شریعتی «بی شک اسلام یک حکومت متعهد است ،پیغمبر یک رهبر متعهد است »(مجموعه آثار ش 26 ص 618)همین گرایش سبب شد تا او با دمکراسی (غربی) در افتد وبنویسد:«دمکراسی یک رژیم ضد انقلابی است وبا رهبری ایدئولوژیک جامعه مغایر است .»(مجموعه آثار ،ش 26 ص602 و603)وی به صراحت دمکراسی غربی را مورد انتقاد قرار داد ونظریه ی امامت شیعی وحتی ولایت فقیه را بدون آن که از آن یاد کند مناسب ترین نظریه ی منطبق بر رهبری متعهد می داند ومی نویسد :«اعتقاد به امامت در مفهوم تشیع علوی ،نفی کننده ی تسلیم انسان معتقد است ،در برابر هر گونه نظام ضد ان نظام ، واعتقاد به این است که در زمان غیبت امام معصوم ،حکومت هایی که شیعه می تواند بپذیرد ، حکومت هایی هستند که به نیابت از امام شیعی ، بر اساس همان ضوابط وهمان راه وهمان هدف بر مردم حکومت کنند .»(مجموعه آثار شریعتی ش 9 ص 213)
اما سخن پایانی:در این گفتار کوتاه(چهار قسمت) به برخی از زوایای زندگی دکتر شریعتی و قسمتی از سخنان واندیشه هایش وبرخوردها ی متفاوت نسبت به ایشان پرداختیم ،به نظر می رسد با کنار گذاشتن برخی مسائل شخصی وافکار خاص دکتر شریعتی ،با قضاوت انصاف ،ضمن وارد دانستن برخی از نقدها بر ایشان ،از وجود برخی آثار وکتب بدون اشکال و تأثیر مثبت اندیشه ی ایشان بر جوانان نمی توان چشم پوشی نمود.ضمن آنکه به پیروان دکتر شریعتی، از قول حضرت امام (ره)باید اظهار داشت : مناسب است در ترادیسیون (آموزه ها وآداب اصیل) تشیع ،مطالعه ی بیشتری به عمل آورده ،مطالعاتشان را فراتر از آنچه آقای شریعتی اظهار داشته ببرند./. من الله التوفیق - طالب پور
لیست کل یادداشت های این وبلاگ
لینک دوستان
آوای آشنا
بایگانی
اشتراک