بازدید امروز : 46
بازدید دیروز : 40
به نام خدا
شماره (2)
در باره ی مواضع دکتر شریعتی نسبت به روحانیت ،حقیقت آن است که قضاوتها واظهار نظرهای دکتر به قدری متناقض به نظر می رسد که جمع کردن بین آنها دشوار است همین امر سبب برداشتهای متفاوت از سخنان واظهار نظرهای او شده است :
در موافقت وتأیید روحانیت به برخی موارد ذیل استناد می شود:
شریعتی در نامه ای به ناصر مکارم شیرازی _ پس از نقدی که بر «اسلام شناسی »شریعتی (اسلام شناسی شریعتی انتقادها ومخالفتهای زیادی را برانگیخت که عمده ی آن نقدها مربوط به دیدگاه هایی بود که به امامت ،خلافت ووصایت مربوط می شد که به ایشان وپدرشان آقای محمد تقی شریعتی منتقل کردند اما وی ترتیب اثر نداد )در شماره ی نخست سال سیزدهم «مکتب اسلام» چاپ شد _ می نویسد:
«اگر غرض یا مرض بتواند خود را در جامه ی مقدس روحانی پنهان کند واز آن پایگاه _ که پاسداری از آن نه تنها بر همه ی معتقدان به مذهب، بلکه بر همه ی روشنفکران آگاه ومسئولی که در برابر هجوم فرهنگ استعماری می ایستند ، به عنوان تنها پایگاهی که هم از نظر طبقاتی بر متن توده ی مردم استوار است ودر ارتباط ؛ وهم از نظر فرهنگی ،هنوز استعمار فرهنگی نتوانسته است آن را تسخیر کند ،یک تعهد اجتماعی ووظیفه ی فکری است - به جانب ما تیر بدترین اتهام ها ودروغ پردازیها ی تحریک آمیز را پرتاب کند وحتی شرف وعشق ما واساسی ترین مقدسات ما را نیز آماج گیرد ، ما به حرمت روحانیت وبرای جلوگیری از سوءاستفاده دشمن از این اختلاف در برابر آن مقابله نخواهیم کرد وحتی به تبرئه ی خود نخواهیم پرداخت ،چه حرمت جامعه ی روحانی را بر حرمت خویش مقدم می داریم » ودر ادامه می نویسد :« ...ثانیا مردم به حوزه ی علمی اعتقاد دارند ومن وامثال من نیز چنانکه گفته ام و تکرار کرده ام ،همچنان چشم امید وانتظارمان به این کانون است تا برای اسلام وبرای مردم مسلمان در این ناهنجاری ها ونابسامانی ها کاری بکند.»(هفت نامه ، ص 27 و34 )
شریعتی همچنین در کتابچه ی «عقیده»هم می نویسد : ...همیشه قوی ترین ،مؤمنانه ترین ومتعصبانه ترین دفاع را از روحانیت راستین ومترقی جامعه ی علمی درست واصیل اسلامی کرده ام . ودر اینجا حتی به خود شما هم گفته ام که ،دفاع، نگاهبانی وجانب داری از این جامعه ی علمی نه تنها وظیفه ی هر مسلمان مؤمن است بلکه از آنجا که آخرین وتنها سنگر ی است که در برابر استعمار فرهنگی غرب ایستادگی می کند ، وظیفه ی هر روشنفکر مسئول است .(عقیده ،ص 35 و36)
با این همه ،ایشان تا به آخر ،به این اصل وفادار نماندند.
در مخالفت او با روحانیت می توان به برخی موارد زیر استناد نمود :
آخرین قضاوتهای آقای شریعتی در کتابچه ی «حسن ومحبوبه» ونیز آنچه در «با مخاطب های آشنا» وغیرآن آمده نشانگر باور او به تز اسلام منهای آخوند ، نا امیدی از روحانیت وجایگزین کردن روشنفکر مذهبی به جای روحانی است ، وی تحلیلی نادرست در باره ی روحانیت ارائه می دهد که ناشی از بی انصافی کامل وی به نقش روحانیت در تاریخ معاصر است .در سخنرانی او تحت عنوان «تخصص»که هم تفصیلی وهم تحلیلی است وبه هیچ وجه قابل توجیه نیست آمده است :«وبا مرگ روحانیت رسمی ما،خوشبختانه،اسلام نخواهد مرد»این همان جمله ای بود که گروه فرقان (که باعث شهادت استاد مطهری وشیخ قاسم اسلامی و...شدند)در اطلاعیه های خود در ترور روحانیون در سال 58 به نقل از کتابچه ی تخصص نقل می کردند . (تخصص ،دکتر شریعتی ص 11)
همچنین ابوذر ورداسبی - که پس از انقلاب در زمره ی مجاهدین خلق (که به منافقین چرخش پیدا کردند)در آمد ودر عملیات مرصاد در بهار 67 کشته شد - در کتابچه ی کوچکی تحت عنوان «شریعتی وروحانیت »بر روی آخرین دیدگاه های وی که نفی روحانیت در اسلام ، وپذیرش آن به عنوان یک واقعیت برای توجیه استثمار وقبول استثناء از میان آنان در دفاع از حقوق محرومان وعدم توانایی آنان در ارائه ی ایدئولوژی اصیل دینی ،به عنوان اصول دیدگاه های شریعتی در باره ی روحانیت تکیه کرده است .
استاد شهید مطهری که یکی از بنیانگذاران حسینه ی ارشاد معرفی می شود ودکتر شریعتی توسط او به حسینیه دعوت به سخنرانی شده بود ،طی یک دوره نگرانی از مدیران حسینیه ارشاد (آقایان همایون ومیناچی و...) وفشارهایی که روحانیون به خاطر سخنرانی های تند دکتر شریعتی بر وی وارد می کردند ،حسینیه را ترک کرد (مورخ مرحوم آقای دوانی بخشی از دیدگاه های استاد مطهری را در این باره در «خاطرات من از استاد مطهری »ص 43 تا 55 آورده اند) ودر این زمینه ،توصیه ی هیچ کسی حتی شهید بهشتی را نپذیرفت .
کم کم مواضع شهید مطهری نسبت به دیدگاه های دکتر شریعتی تند تر می شد عمده ی انتقاد او به جز موارد فکری ، نقشی بود که شریعتی در بدنام کردن روحانیت میان نسل جدید داشت با این همه شهید مطهری می کوشید تا راه میانه را انتخاب کند .
این در حالی بود که برخی از مریدان تند شریعتی ،سخت به نکوهش وی پرداختند وبرخوردهای منفی کسترده ای با آقای مطهری داشتند، درست در همان زمان فرقانی ها نیز اطلاعیه ای دادند وبه تهدید کسانی که به نوعی با شریعتی مخالفت کنند ،پرداختند . البته برخی طرفداران شریعتی نیز این تندی های اطرافیان را تذکر می دادند از جمله مهندس بازرگان در جمعی صحبت کرده می گوید : « شریعتی را اینقدر بزرگ نکنید ،اینقدر از او بت نسازید ،وقتی بتش کنید نمی توانید او را نقد کنید ».(شریعتی آنگونه که من شناختم ،ص 67)
افزودنی است که استاد مطهری در نامه ای به امام خمینی ضمن اشاره به مراسم چهلم شریعتی در مشهد، نوشت : اخیرا می بینم گروهی که عقیده وعلاقه ی درستی به اسلام ندارند وگرایشهای انحرافی دارند ،با دسته بندی های وسیعی در صدد این هستند که از او بتی بسازند که هیچ مقام روحانی جرأت اظهار نظر در گفته های او را نداشته باشد.
آیت الله خامنه ای در این باره چنین نوشته اند : نظرات مرحوم شهید مطهری در باره ی شریعتی - چه در آغاز آشنائیشان که تا دو سه سال از وی به نحو شگفت آوری ستایش می کرد وچه در سالهای بعد که از او به نحو شگفت آوری مذمت می فرمود - غالبا مبالغه آمیز بود . در همین مطالبی که ایشان به امام مر قوم داشته ،نشانه های بزرگنمایی آشکار است .برخی دیگر از دوستان ما از جمله مرحوم شهید بهشتی نیز همین نظر را در باره ی اظهارات شهید مطهری داشتند.(پاورقی کتاب جریان ها و سازمان های مذهبی - سیاسی ایران ، ص 476)
حضرت امام (ره)که در نجف در تبعید به سر می بردند با توجه به گزارشات متعدد ومکتوبات بزرگان ونیز مطالعه ی آثار دکتر شریعتی ،تلویحا با برخی مواضع وسخنان ونوشته های دکتر شریعتی مخالفت داشتند اما به دلایلی موضع گیری صریح نداشتند که انشاءالله در پستهای بعدی مبسوط تر بحث خواهیم نمود ./. طالب پور
لیست کل یادداشت های این وبلاگ
لینک دوستان
آوای آشنا
بایگانی
اشتراک