بازدید امروز : 103
بازدید دیروز : 99
در این کتاب و در خصوص «نامه نگاری شریعتی به ساواک و نوع تعامل وی با رژیم شاه»، دو نظر را نویسنده ی محترم مطرح می کند: نخست، نظر سید حمید روحانی در کتاب نهضت امام خمینی (ره) جلد سوم بر طبق برخی از اسناد وموافقت هایی که ساواک با برنامه های حسینیه ی ارشاد داشته وشواهد دیگر ، دکتر شریعتی را عامل رژیم معرفی می کند،البته این دیدگاه بی سابقه نیست علاوه بر اینکه بعد از رفتن شهید مطهری از حسینیه ودر بست ،در اختیار دکتر شریعتی قرار گرفتن حسینیه وسکوت رژیم در برابر حسینیه ،محاکمه نشدن دکتر وبعد هم مسایل دیگر ،جای پژوهش بیشتر دارد،اما در عوض موج ایجادشده برضد رژیم ،بدون تردید ،ناشی از افکار دکتر بود.
دوم ،کسانی که معتقدند به شهادت برخی از نامه های متبادله ،بازجویی ها وشرح حال هایی که دکتر شریعتی برای معرفی خود وبیان دیدگاههایش تهیه وبه ساواک داده است ،شریعتی و رژیم شاه در چند حوزه از جمله در برخورد با مسائل اجتماعی، روحانیت، مارکسیسم و سرگرم کردن جوانان به برخی از مسایل و...، دارای وحدت نظر و همسویی فکری بوده اند.این امر در نامه ی چهل صفحه ای وبیشتر بازجویی های دکتر ،مشهود وغیر قابل انکار است .
در این زمینه مقام معظم رهبری با هر دو نظر فوق مخالفت می کنند و بر نظری تاکید دارند که مطابق آن، نامه نگاری به ساواک و انتخاب محتوای خاص در این نامه ها، یک تاکتیک به قصد فریب دستگاه حکومت شاه تلقی می شود.
مقام معظم رهبری در این باره می نویسند: «به نظر من و با شناختی که از دکتر داشتم، وی تلاش کرد تا از وجود نقاط مشترک خود با دستگاه مانند ضدیت با مارکسیسم و انتقاد از روحانیت استفاده کند و ساواک را درباره خود به طمع بیندازد و در واقع آنها را فریب دهد و موفق شد. شاکله او با نوکری ساواک سازگار نبود. حداکثر این بود که وی اهل خطر کردن در مبارزه با دستگاه نبود و مایل بود در حاشیه عرصه مبارزه قرار داشته باشد... در سال 54 که من از زندان آمدم و همه به دیدن من می آمدند، او به منزل من نیامد و برای دیدار من منزل جوانی از دوستان مشترکمان را معین کرد و چند ساعتی با هم بودیم (آن جوان فرحبخش بود که به من و دکتر ابراز ارادت می کرد).»-طالب پور
لیست کل یادداشت های این وبلاگ
لینک دوستان
آوای آشنا
بایگانی
اشتراک