سفارش تبلیغ
صبا ویژن
 تعداد کل بازدید : 559375

  بازدید امروز : 312

  بازدید دیروز : 6

ناب - طالب پور

 
بردبارى و درنگ از یک شکم افتادند و هر دو از همت بلند زادند . [نهج البلاغه]
 
نویسنده: حمید طالب پور ::: سه شنبه 94/2/22::: ساعت 10:0 عصر

به نام خدا

«...به همان اندازه که وى از حاکمیت ستم نفرت داشت و بارها انزجار خود را از ظلم و مظاهر آن ابراز می کرد، از پیروزى انقلاب، مشعوف و مبتهج گردید. او از اینکه امام خمینى( قدس سره)، رهبرى انقلاب را بر عهده داشت، مباهات می کرد و همواره این برنامه را مایه سعادت و سیادت و عظمت اسلام و مسلمین می دانست... .»

 

خصوصیات اخلاقى علامه:

مطالعه کتاب‏هاى مختلف عرفانى، مانند« فتوحات مکیة» ابن عربى،« شرح فصوص»،« تمهید القواعد» ابن ترکه و بهره‏ مندى از محضر عارف برجسته‏ اى چون آیة الله میرزا على آقاى قاضى، از علامه شخصیتى ویژه ساخته بود؛ متانت و وقار، تواضع و ادب، پرهیز از محرمات و مکروهات و مداومت بر واجبات و مستحبات، دست‏گیرى از فقرا و جدیت در امر تحصیل و تحقیق، از صفاتى است که وى بنا به تأیید همه کسانى که با ایشان برخورد داشتند، بدانها متصف بود. اهتمام ایشان به امر تحصیل، به حدى بود که شب‏هاى قدر را به غور و تفحص و تدبر در معانى عمیق آیات الهى می گذراند و تألیف« المیزان» نیز در یکى از این شب‏ها به پایان رسید. علاقه به اهل بیت( ع)، در سراسر زندگى ایشان موج می زد.

 

فعالیت‏هاى اجتماعى علامه:

الف) سازندگى در حوزه علمیه قم:

زمانى که علامه( ره) به قم مشرف گردید، تمام حوزه‏ هاى علمیه و مخصوصا حوزه علمیه قم، در شرایط نامساعدى به سر می برد که ناشى از فشارهاى حکومت استبداد و  مشکلات درونى حوزه و هجوم روشن‏فکرى بود. بسیارى از طلبه‏ هاى مستعد، سرگردان و بی ‏تاب، به دنبال کسى مى‏ گشتند که عطش علم‏ جویى آنها را از سرچشمه زلال علوم خود فرو نشاند و سیرابشان گرداند و دست‏رسى نداشتن به چنین کسى، باعث شده بود که عده‏ اى از آنها اندیشه ترک حوزه را در سر بپرورانند و در نزد این و آن بر زبان برانند. با حضور علامه( ره) در قم، افراد مذکور، گم‏شده خود را یافتند و پروانه‏ صفت بر گرد شمع وجود وى گرد آمدند و به نیروى عظیمى مبدل شدند که از جهات مختلف علمى، سیاسى و ... براى جامعه آثار ارزش‏مندى در پى داشت.

ب) مبارزه با رژیم استبداد در راه ایجاد حکومت اسلامى:

شاید در ابتدا، نسبت این مسئله به علامه( ره)، عجیب به نظر برسد، زیرا آنچه در ذهن اغلب افراد جاى دارد این است که او تنها مرد علم و زهد و سیر و سلوک بوده است، ولى وقتى به عمل‏کرد وى در طول دوران حضور در قم نظر بیفکنیم، این مسئله که او به‏ نحو بنیادى در مبارزه با رژیم و ایجاد حکومت اسلامى نقش مؤثرى داشته است، خود را نمایان می سازد؛ چه، بسیارى از شاگردان مکتب علمى او، از ارکان انقلاب اسلامى محسوب مى‏ شوند که بعضى از آنها با خونشان نهال انقلاب را آبیارى کرده‏ اند.

این مسئله، امرى اتفاقى نیست، بلکه همان‏طور که بسیارى از شاگردان ایشان اظهار مى ‏دارند نوع تفکرى که علامه( ره) در آنها ایجاد مى‏ کرد، به‏ طور اصولى با نهادهاى رژیم استبداد سلطنتى ناسازگار بود.

تربیت چنین شاگردانى، به‏ منزله تربیت سربازانى فداکار براى مبارزه علیه رژیم سلطنتى محسوب مى ‏شد که با اسلحه علم و نظام اعتقادى منسجم که حاصل حضور در محضر علامه بود، بنیان‏هاى پوسیده رژیم را هدف قرار مى‏دادند. 

علامه، علاوه بر تربیت شاگردان، با قلم خویش نیز به تقویت بعد عقیدتى انقلاب همت گماشت، چنان‏که در جلد دوم تفسیر« المیزان»، در تفسیر آیه‏«یا ایها الذین آمنوا اصبروا و صابروا و رابطوا»،در ده بخش، عناصر سازنده حکومت اسلامى و شیوه عمل‏کرد آن را بیان کرده است که تا آن زمان چنین بحث متقنى در کتاب دیگرى دیده نمى‏ شود؛ علاوه بر این، رساله مستقلى نیز به فارسى در باره حکومت اسلامى و ابعاد و جوانب آن نگاشت که در کتاب« مرجعیت و روحانیت» درج شده است.

مبارزه علامه با رژیم سلطنتى، در پى ‏ریزى بنیان‏هاى انقلاب خلاصه نمى ‏شود، بلکه او را در صحنه‏ هاى مختلف، همچون سربازى فداکار حاضر مى‏ بینیم؛ در سال‏هاى 1341 و 1342 ش که رژیم، براى پیش‏برد هدف‏هاى خود به قانون اساسى دستبرد زد، امام خمینى( قدس سره)، براى فروزان ساختن آتش انقلاب، علما و مراجع را براى تبادل نظر به مشورت فراخواند؛ یکى از حاضران در این جلسه که امضاى او نیز در ذیل اعلامیه نوشته شده توسط امام خمینى( قدس سره) دیده مى ‏شود، علامه طباطبائى بود. این اعلامیه که بسیار مستدل و متقن و حساب شده نوشته شده بود، افکار مسلمانان را علیه رژیم شاه تحریک نمود و ضربه کوبنده ‏اى بر آن وارد آورد.

زمانى به علامه( ره) گفتند: شاه تصمیم دارد به او دکتراى فلسفه بدهد؛ او، از شنیدن این سخن برآشفت و اعلام کرد به هیچ عنوان از دستگاه ستم چنین چیزى را قبول نخواهد کرد. وقتى رئیس دانشکده الهیات، طى گفت‏وگویى به ایشان گفت: اگر از پذیرش این عنوان امتناع کنید، شاه، عصبانى مى‏شود و برایتان گرفتارى پیش مى ‏آید؛ این‏بار نیز ایشان، با صراحتى خاص، گفت: از شاه هیچ‏گونه واهمه‏ اى ندارم و حاضر به قبول دکترا نیستم.

به همان اندازه که وى از حاکمیت ستم نفرت داشت و بارها انزجار خود را از ظلم و مظاهر آن ابراز مى ‏کرد، از پیروزى انقلاب، مشعوف و مبتهج گردید. او از اینکه امام خمینى( قدس سره)، رهبرى انقلاب را بر عهده داشت، مباهات مى ‏کرد و همواره این برنامه را مایه سعادت و سیادت و عظمت اسلام و مسلمین مى‏ دانست.

ج) پاسدارى از حریم تشیع:

علامه طباطبائى( ره)، خویشتن را در راه حفظ و ترویج تشیع، وقف کرده بود و در این راه، هرگونه رنج و مشقتى را تحمل مى‏ کرد. گذشته از کتاب‏هاى مختلف در این زمینه( مخصوصا تفسیر« المیزان») که نوشتن آنها با مرارت‏هاى بسیار همراه بوده است، او هر موقعیتى را در این زمینه غنیمت مى‏ شمرد و بدون هیچ‏گونه چشم‏داشتى در این راه، قدم برمى‏ داشت.

پروفسور کربن که به منظور شناخت تشیع، سالى چند ماه به ایران مى‏آمد و به پژوهش و تحقیق در مورد شیعه‏ شناسى مى ‏پرداخت، توسط برخى از اساتید دانشگاه، از علامه خواست تا در این‏باره به وى کمک کند و علامه که از فعالیت‏هاى علمى و برخى فضایل انسانى این محقق، باخبر بود، درخواست وى را اجابت نمود و با وجود ضعف مزاج و کهولت سن، هر دو هفته یک مرتبه، از قم با اتوبوس به تهران تشریف مى‏ برد و به پرسش‏هاى کربن پاسخ مى‏داد و معارف و حقایق گران‏بهاى تشیع را در اختیار او و عده‏اى از اساتید دانشگاه قرار مى‏داد و بدین وسیله، به معرفى صحیح تشیع به جهان غرب، توسط هانرى کربن همت نهاد.

د) دل‏سوزى براى مسلمانان:

در سال 1348 ش، هم‏زمان با جنگ‏هاى شش روزه بین اسرائیل متجاوز و اعراب، مرحوم علامه، به همراه آیة الله حاج ابو الفضل موسوى زنجانى و استاد شهید مرتضى مطهرى، ضمن اظهار هم‏دردى با مسلمانان مظلوم فلسطین، با انتشار بیانیه‏ اى، از امت مسلمان دعوت کردند تا براى یارى برادران مسلمان و عرب خود کمک‏هاى لازم را جمع ‏آورى کنند و براى این منظور، سه شماره حساب در بانک‏هاى تهران افتتاح نمودند.

ه) تلاش براى اتحاد مسلمانان:

علامه طباطبائى، ریشه ضعف مسلمانان را تفرقه و تشتت آنها مى دانست و در جهت وحدت شیعه و سنى گام‏هایى برداشت.

استاد، جوادى آملى، مى‏ فرماید: اقداماتى که علامه، در ایجاد الفت و هم‏آهنگى بین مذاهب اسلامى داشت فراوان است، چون یکى از مهم‏ترین راه‏ها براى هم‏آهنگ کردن مذاهب، تفسیر قرآن است و قرآن، مورد پذیرش تمام مذاهب است. ایشان، در راه تفسیر قرآن کوشیدند و در پى این مقصد بودند که ملل اسلامى را به ‏عنوان امت واحده معرفى کنند و اختلاف‏هایى را که به اصل، آسیب مى‏ رساند برطرف کنند.

علامه، در تفسیر خویش از سخنان معصومین( ع) استفاده مى‏ کردند و آنها نیز مى‏ کوشیدند مردم را از تفرقه و تشتت مذهبى که داراى آثار سوء است برحذر دارند. علامه، با تبیین معارف قرآن و تشریح سخنان اهل بیت مى ‏کوشید امت اسلامى را در برابر بلوک شرق و غرب، امت واحد کند تا بتوانند در پرتو وحدت و استوارى و استقامت در قبال تمام واردات شرق و غرب بایستند.

آثار علمى:

حاصل تتبعات و اندیشه‏ هاى علامه طباطبایى، در کتاب‏هاى ایشان که برخى به عربى و بغضى به فارسى نوشته شده، بازتاب یافته است.

آثار عربى ایشان:

1. الرسائل التوحیدیة ( شامل هفت رساله با عنوان‏هاى رسالة فى التوحید، رسالة فى أسماء الله، رسالة فى أفعال الله، رسالة الوسائط، رسالة الانسان قبل الدنیا، رسالة الانسان فى الدنیا، رسالة الانسان بعد الدنیا)؛

2. رسالة الولایة؛

3. رسالة النبوة و الامامة؛

4. بدایة الحکمة؛

5. نهایة الحکمة؛

6. المیزان فى تفسیر القرآن؛

7. الاعجاز و التحدى؛

8. الشیعة، نص الحوار مع المستشرق کوربان؛

9. حاشیة الکفایة؛

10. تفسیر البیان فى الموافقة بین الحدیث و القرآن؛

11. على( ع) و الفلسفة الإلهیّة؛

12. حواشى بحار الانوار.

آثار فارسى ایشان:

1. شیعه در اسلام؛

2. قرآن در اسلام؛

3. وحى یا شعور مرموز؛

4. اسلام و انسان معاصر؛

5. حکومت در اسلام؛

6. سنن النبى؛

7. اصول فلسفه و روش رئالیسم؛

8. على و فلسفه الهى؛

9. خلاصه تعالیم اسلام؛

10. رساله در حکومت اسلامى؛

11. اعجاز قرآن؛

12. رساله لب اللباب؛

13. تعالیم اسلام.

سرانجام، آن استاد بی بدیل علم و عمل، در 18 محرم سال 1402 ق، برابر با 24 آبان 1360 ش، عالم فانى را وداع گفت و جسم پاکش، در زیر باران سرشک هزاران چشم گریان، در حرم مطهر حضرت معصومه( ع)، در قم، به خاک سپرده شد.

والسلام علیکم ورحمةالله 


 
 
 
 

موضوعات وبلاگ

 

درباره خودم

 

حضور و غیاب

 

آوای آشنا

 

اشتراک