بازدید امروز : 229
بازدید دیروز : 6
به نام خدا
واما سؤالات وشبهات
با سلام
تناقض وپارادوکس در پاسخت اظهر من شمس می باشد. نوشته هایت نشان می دهد که در روش تابع محض بوده وهستید چرا که اصلن اعتقادی به پلورالیسم ندارید پس در دین هم مطیع تفکرات انحصارطلبانید. اگر حقیر اسامی افرادی را ذکر نمودم به خاطر این است که اینقدر از امام خمینی مایه نگذاریدو ایشان را مصادره به مطلوب خود نکنید.همانطوری که بهتر از من می دانید با یک ویرگول ممکن است که کلی معنای یک جمله عوض شود شما چطور سر وته یک جمله را می زنید وبه خورد مردم می دهید انگار مخاطب شما طبقه متوسط به پایین وپوپولیست های جامعه می باشند . تنهاچیزی که در پاسخت مشاهده ننمودم هژمونی عقل استدلالی بود....
یک دوالیسمی است که اسلام را نشانه گرفته ودر حال تضعیف ان می باشد که هر دو به نظر من مانند لبه تیز یک قیچی عمل می نماید یکی بنیاد گرایی ودیگری رادیکالیسم. این اتفاق در زمانی افتاده است که روشنفکر دینی در محاق رفته و یا حکومت اجازه دیسکورس ویا گفتمان را به انها نمی دهدچرا؟ حقیر کار به مکلا بودن ومعمم بودن روشنفکر ندارم. براستی چرا عده ای در همه زمینه ها پیشرفت می خواهندجز در زمینه تفکر دینی که کهنه اندیشی وجزمیت را اصالت بخشیده وتقدیس می نمایند؟ این را نیز بگویم که هرگز تفکرات ایده الیستی وهگلی در ذهنم خطور نمی کند...
جوابیه قسمت دوم
به نام خدا
جناب آرش خان که همچنان مجهول الهویه ای
مطالبی بالبداهه به ذهنم آمده که خواهید خواند، اما به صورت مدلل ومبسوط قسمتی را در وبلاگ نوشته ام ونیز خواهم نگاشت .
اولا: اینجانب هیچ اعتقادی به پلورالیزم دینی ندارم واگر حتی تورقی در اندیشه ها وافکار دین پژوهان ، فقیهان، متکلمان ،فیلسوفان ،حکیمان وعالمان دینی بیاندازید هیچ اثری از قبول تکثر گرایی دینی به معنایی که خواهد آمد نیست .
پلورالیسم دینی یعنی تعدد حق در عرض یکدیگر یعنی همه ی ادیان ومکاتب وحتی نحله ها ی آنها چه توحیدی، چه غیر توحیدی در عرض هم حق بوده وهمه بر صدق وحق اند ،نتیجه ی چنین دیدگاهی سقوط در دام نسبیت گرایی است که قطعا عاقبت نسبیت گرایی را خود بیشتر اطلاع دارید واگر نمی دانید بگویم که نتیجه ای جز زمان مند بودن ومتغیر وتاریخی شدن دین وآموزه های دینی ،در پی ندارد وتالی تلو این اثر، بی ثمر بودن وقدیمی بودن وبه درد نخور بودن دین واحکام واموزه های آن در حال حاضر است (البته هر چند شاید طراح آن چنین التزامات وتالی هایی را تصور نمی کرده وشاید هم با قصد بر اندازی دین وآموزه های آن، آن را در قالبهای جذاب والفاظ خاصی آورده باشد) بدانید هرکس معتقد به پلورالیزم دینی شد با دست خود انتحار کرده وخودزنی نموده است .
بنابر این خود شما با بی طرفی قضاوت کنید، که آیا آنکه معتقد به پلورالسم دینی نیست لزوما تابع است ، برادر من ! این چه نتیجه ی بی ربطی از استقراءناقصتان است ؟!
ثانیا :چند نوع پلورالیزم داریم ، اگر منظورتان تکثر گرایی غیر دینی است مثل تکثر گرایی سیاسی ، البته ما هم در چار چوبه ی قوانین، آن را قبول داریم ومایه ی پیشرفت جامعه می دانیم که مصداقش عملکرد اخیر اینجانب در طرح بحث، با شما و مصادیق فراوان دیگر در کشور،است
بله اعتقاد به ادیان ومکاتب در طول همدیگر ،بحثی جدا وقابل دفاع است کما اینکه دین پیامبر اسلام(ص) مکمل دین مسیح (ع) ودین او مکمل دین موسی(ع) بوده است اما آن تکثر گرایی که امثال جان هیک وسروش ومجتهد شبستری وبشیریه ومهاجرانی و...طالب اند غیر از این است و غیر قابل قبول ونوعی خودکشی وانتحار معرفتی است .
وفکر می کنم منشأ اشتباه شما خلط بین این دو است ، اگر در رشته ی علوم سیاسی تحصیل می کنید وعلاقه مند به مباحث اندیشه ی سیاسی غرب اید ویا در گرایش اندیشه های علوم سیاسی در س می خوانید ویا خوانده اید وهر رشته ی مرتبط دیگر امید وارم عمیق تر ،فیلسوفانه تر وبدون پیش فرض وفنومنولوژیستی در مسیر دفاع از اسلام ناب - که تحقیقا وبا پژوهش در مبانی ونحله های مطرح اندیشه های غرب وشرق وادیان دیگر، عرض می کنم ،سالم ترین ، بهترین ومتقن ترین مبانی را دین اسلام واموزه های ائمه علیهم السلام دارد وقطعا با فهم صحیح وتفسیر درستش تشنگی وگرسنگی معرفتی جهان معاصر به سیری وسیرابی می انجامد – قدم بردارید واستعداد گرانبهای خدادادی را صرف غیر مسیر خدا نکنید (البته ، توصیه، هدیه ای الهی است و هیچگاه به معنای غرور وتحقیر نیست. )
ثالثا: اگر کلام منعقد نشده بود وبی سروته بود چطور شما متوجه شده اید وبرآشفته در پی دفاع برآمده اید ،پس جملات ،ناقص نقل نشده است ، هرچند محتوای این مطالب به قدری بی سرو ته وبی ارزش وغیر قابل اثبات است که گاهی از نقد آنها احساس کوچکی می کنم ولی با این وجود با خود می گویم شاید ثواب وبهره اش، ذکر کلمات نورانی قرآن واهل بیت علیهم السلام وسخنان بزرگانمان وذب ّ عن دین الله باشد و خیر آن را در رشد ودین پژوهی می دانم
رابعا : اگر مطالب خلاف واقع وغیر دینی وبعضا ضد دینی برخی مدعیان روشنفکر نما را با کمی تبیین وذکر لوازمش برای مردم رشید وعلاقه مند به اسلام ونظام اسلامی بیاوریم همه ی متدینین وبه قول شما پوپولیستها ی جامعه یعنی طبقاتی که شما پایین می پنداریدشان، تصدیق می کنند که حرف بی جا زده اند و اشتباهشان را متوجه می شوند پس خیلی هم لازم نیست مخاطبان ما تحصیل کرده باشند ،سلّمنا که مخاطب منور الفکر ما تحصیلات عالیه دارد کجای نوشته ها ی آقایان بی نام ونشان، رسا نبود وشما نفهمید ید.
رابعا : به صرف ادعا که نمی شود کسی را مجازات کرد وبی حکم قاضی به صلابه کشید وکوس بی ارزشی اش را زد، هر کدام از مطالب وبلاگ اینجانب بدون دلیل ومبنا ومنطق سلیم بود بفرمایید ، البته امکان دارد که مطالب را درست برداشت نکرده اید ویا با مبانی اسلام وعقل سلیم بدیهی مشکل دارید، که علاجش به دست مرحوم ابن سینا ست .
خامسا : چند سؤال از شما دارم :
آیا آوردن مبانی سست وضعیف - که علماء ماضین پنبه اش را زده اند وخلاف دین دانسته اند و جواب متقن به آنها داده شده است – در قالب الفاظ مخاطب پسند وجوان جاذب والقاءآن در بین جوانان، روشنفکری است ؟
آیا مطرح کردن مدلهای وارداتی ونشخوارهای تفکرات غربی که سالها از اعتبارش به اذعان خود طراحانش گذشته وضعف وشکستش را اعلام کرده اند، روشنفکری است ؟
آیا طرح مباحث جنجالی وهیاهوهای بی اساس وبرای نمونه آبستراکسیون مجلس ششم واز تعداد انداختن مجلس برای دهن کجی به ولایت و رهبر یک نظام و مخالفت باقوانین استوار آن واجبارکردن دیگران برای تصویب یک طرح خلاف مصلحت مردم ونظام اسلامی که این مشی ، حتی در حکومتهای غیر دینی هم مرسوم نیست، توسط گروهی که خود را اصلاح طلب یا ...می نامیدند، -اماامروز می خواهند رنگ عوض کنند - روشنفکری است
آیا طرح گفتمانی که کیان وآبروی یک ملت ونظام دینی را زیر سؤال ببرد وعزت اورا لکه دار کند وپا روی اهداف واصولش گذارد ،روشنفکری است
آیا فروش اسناد سری وخدمت به دشمنان خونی و در کمین ملت ایران،ودراز کردن دست دوستی وهمکاری با اذناب واعوان آنها که دستشان تا مرفق به خون بی گناهان آغشته است ، روشنفکری است .
آیا سر مردم شریف ونجیب ومظلوم را با لعاب وپنبه ی ،آزادی ودموکراسی وگفتگو وسرنوشت واصلاحات،بریدن ومخفی شدن پشت الفاظی همچون امام ورهبری وولایت ومردم وعدالت و...، وانحراف مسیر سیاسی وفرهنگی نظام اسلامی وتهی کردن انقلاب از شعارهای اساسی اش وچرخش به سوی حکومتی غیر دینی وسکولار، روشنفکری است .و...
برادر آرش عزیز که فدای یک مشت حرفهای قشنگ واغراض مشتی دیگر باور مسلوب الاراده با مبانی کاملا غیر دینی یا ضد دینی وغرب گرا شده اید ،(البته امیدوارم دفاعیات شما خیلی جدی نباشد چون به قول خودتان این وادی خطرناکی است وبه خضر راه احتیاج) اگر اینها روشنفکری است ،نه اینجانب –که حاضرم جانم را فدای هدف واسلام ناب کنم – ونه هیچ آزاداندیش خدا محوری ،روشنفکر نیست ،وبه نظر می رسد آنها که چنین روشنفکر یی دارند ، حکومت ،حق دارد برای جلوگیری از شیوع انحراف در دین وحکومت اسلامی وعدم ایجاد فتنه وفساد وآشوب آنها را در محاق قرار دهد هر چند که اصلا نیازی به دخالت مردم وحکومت نیست ،چون انها که در محاق اند در مصاف با خدا وحق وصدق، خود زنی کرده اند وبا انتحار، برای فاتحه خوانی برسر قبرشان ،مترصدند ، بله خوب متوجه شدید خود کرده را تدبیر نیست.
سادسا : شما که منتسب کردنتان به ایدئالیسم باعث شده به گوشه ی قبایتان بر بخورد (هرچند می دانم قبا ندارید ) آیا رئالیسم وواقع گرایی جز، جزمیت است جزاعتقاد راسخ به آموزه های ثابت دین واندیشه ورزی حول اصول دین ونظام اسلامی است ،اموزه هایی که عین واقع وحق اند ، جز پافشاری بر آرمانهای جاودان وابدی است،
سابعا : اما با اصطلاح کهنه اندیشی موافق نیستم . اسلام در مباحث جدید بنا را بر نواندیشی گذاشته است یعنی با نگاه به اصول باید به افقهای جدید سفر کرد ومرغ عقل واندیشه را به پرواز در آورد واین از اهداف نظام اسلامی بوده وهست لذا هر انسان منصف وآزاد اندیشی اذعان دارد که پیشرفتهای علمی وپژوهشی ایران اسلامی نسبت به قبل از انقلاب ، شگفت آور است البته هرچند تاقله ی آرمانها ،به واسطه ی وجود برخی موانع ، بسیار راه داریم .بله این را نیز قبول دارم که هنوز عده ای هستند که نگاهی تفریطی واخباری گرایانه به مباحث دین وسیاست دارند اما نباید آنها رامانع جدی حرکتمان در مسیر اسلام ونظام اسلامی بدانیم
ثامنا : در پایان فکر می کنم مباحث مطروحه خیلی هم ،آب در هاون کوبیدن نیست .چرا که احساس می کنم ادبیات شما را کمی تغییر داده است بهر حال هرچه باشد مسلمانید(البته چه مسلمانی نمی دانم).
من الله التوفیق .
لیست کل یادداشت های این وبلاگ
لینک دوستان
آوای آشنا
بایگانی
اشتراک