بازدید امروز : 327
بازدید دیروز : 159
به نام خدا
رفقا ! چگونه رنگ خدایی بگیریم؟ آیا می شود بنده ی واقعی خدا شد ؟ فکر می کنم قدم اول اینکه خدا را بشناسیم وسپس خود را به او بسپاریم .
این شعر جالب ، جذاب وپر مغزومحتوا تقدیم به همه ی خدا باوران:
مادر موسی چو موسی را به نیل
در فکند از گفته ی رب جلیل
*
خود ز ساحل کرد با حسرت نگاه
گفت کی فرزند خرد بی گناه
*
گر فراموشت کند لطف خدای
چون رهی زین کشتی بی ناخدای
*
گر نیارد ایزد پاکت به یاد
آب، خاکت را دهد ناگه به باد
*
وحی آمد کین چه فکر با طل است
رهرو ما اینک اندر منزل است
*
پرده ی شک را بر انداز از میان
تا ببینی، سود کردی یا زیان
*
ما گرفتیم آنچه را انداختی
دست حق را دیدی و نشناختی؟!
*
در تو تنها عشق و مهر مادریست
شیوه ی ما عدل و بنده پروریست
*
نیست بازی ،کار حق، خود را مباز
آنچه بُردیم از تو، باز آریم باز
*
سطح آب از گاهوارش خوشتر است
دایه اش سیلاب و موجش مادر است
*
رودها از خود نه طغیان می کنند
آنچه می گوییم ما، آن می کنند
*
ما، به دریا حکم طوفان می دهیم
ما به سیل و موج فرمان می دهیم
*
نسبت نسیان به ذات حق مده
بار کفر است این، به دوش خود منه
*
به که بر گردی ، به ما بسپاریش
کی تو از ما دوست تر می داریش
*
نقش هستی نقشی از ایوان ماست
خاک و باد و آب ، سر گردان ماست
*
قطره ای کز جویباری می رود
از پی انجام کاری می رود
*
ما بسی گم گشته باز آورده ایم
ما بسی بی توشه را پرورده ایم
*
میهمان ماست هر کس بی نواست
آشنا با ماست چون بی آشناست
*
ما بخوانیم ار چه ما را رد کنند
عیب پوشیها کنیم ار بد کنند
*
سوزن ما دوخت هر جا هر چه دوخت
ز آتش ما سوخت هر شمعی که سوخت....
ادامه دارد
لیست کل یادداشت های این وبلاگ
لینک دوستان
آوای آشنا
بایگانی
اشتراک