سفارش تبلیغ
صبا ویژن
 تعداد کل بازدید : 565054

  بازدید امروز : 21

  بازدید دیروز : 48

ناب - طالب پور

 
[ کمیل پسر زیاد گفت : امیر المؤمنین على بن ابى طالب ( ع ) دست مرا گرفت و به بیابان برد ، چون به صحرا رسید آهى دراز کشید و گفت : ] اى کمیل این دلها آوند هاست ، و بهترین آنها نگاهدارنده‏ترین آنهاست . پس آنچه تو را مى‏گویم از من به خاطر دار : مردم سه دسته‏اند : دانایى که شناساى خداست ، آموزنده‏اى که در راه رستگارى کوشاست ، و فرومایگانى رونده به چپ و راست که درهم آمیزند ، و پى هر بانگى را گیرند و با هر باد به سویى خیزند . نه از روشنى دانش فروغى یافتند و نه به سوى پناهگاهى استوار شتافتند . کمیل دانش به از مال است که دانش تو را پاسبان است و تو مال را نگهبان . مال با هزینه کردن کم آید ، و دانش با پراکنده شدن بیفزاید ، و پرورده مال با رفتن مال با تو نپاید . اى کمیل پسر زیاد شناخت دانش ، دین است که بدان گردن باید نهاد . آدمى در زندگى به دانش طاعت پروردگار آموزد و براى پس از مرگ نام نیک اندوزد ، و دانش فرمانگذارست و مال فرمانبردار . کمیل گنجوران مالها مرده‏اند گرچه زنده‏اند ، و دانشمندان چندانکه روزگار پاید ، پاینده‏اند . تن‏هاشان ناپدیدار است و نشانه‏هاشان در دلها آشکار . بدان که در اینجا [ و به سینه خود اشارت فرمود ] دانشى است انباشته ، اگر فراگیرانى براى آن مى‏یافتم . آرى یافتم آن را که تیز دریافت بود ، لیکن امین نمى‏نمود ، با دین دنیا مى‏اندوخت و به نعمت خدا بر بندگانش برترى مى‏جست ، و به حجّت علم بر دوستان خدا بزرگى مى‏فروخت . یا کسى که پیروان خداوندان دانش است ، اما در شناختن نکته‏هاى باریک آن او را نه بینش است . چون نخستین شبهت در دل وى راه یابد درماند و راه زدودن آن را یافتن نتواند . بدان که براى فرا گرفتن دانشى چنان نه این در خور است و نه آن . یا کسى که سخت در پى لذت است و رام شهوت راندن یا شیفته فراهم آوردن است و مالى را بر مال نهادن . هیچ یک از اینان اندک پاسدارى دین را نتواند و بیشتر به چارپاى چرنده ماند . مرگ دانش این است و مردن خداوندان آن چنین . بلى زمین تهى نماند از کسى که حجّت بر پاى خداست ، یا پدیدار و شناخته است و یا ترسان و پنهان از دیده‏هاست . تا حجّت خدا باطل نشود و نشانه‏هایش از میان نرود ، و اینان چندند ، و کجا جاى دارند ؟ به خدا سوگند اندک به شمارند ، و نزد خدا بزرگمقدار . خدا حجتها و نشانه‏هاى خود را به آنان نگاه مى‏دارد ، تا به همانندهاى خویشش بسپارند و در دلهاى خویشش بکارند . دانش ، نور حقیقت بینى را بر آنان تافته و آنان روح یقین را دریافته و آنچه را ناز پروردگان دشوار دیده‏اند آسان پذیرفته‏اند . و بدانچه نادانان از آن رمیده‏اند خو گرفته . و همنشین دنیایند با تن‏ها ، و جانهاشان آویزان است در ملأ اعلى . اینان خدا را در زمین او جانشینانند و مردم را به دین او مى‏خوانند . وه که چه آرزومند دیدار آنانم ؟ کمیل اگر خواهى بازگرد . [نهج البلاغه]
 
نویسنده: حمید طالب پور ::: دوشنبه 91/7/10::: ساعت 4:22 عصر

به نام خدا

برخی از غلطهای ادبی رایج ومشهور:

 1- «محال»

مَحال : به فتح میم یعنی محلها وجایها

مِحال : به کسر میم یعنی عقاب،مکر وفریب

مُحال : به ضم میم یعنی ناشدنی ، بیهوده ، ناممکن

                     (فرهنگ فارسی- معین ،قاموس قرآن – قرشی ولسان العرب – ابن منظور)

پس«محال» که برای ناممکن وناشدنی  ،به فتح میم به کار می رود یکی از غلطهای رایج می باشد وصحیح آن «مُحال» به ضم میم است .

7 باور غلط درباره روانشناسان  

2- «فوت» یا«وفات»

اغلب مردم برای کسی که از دنیا می رود وبه سرای دیگر منتقل می شود لغت «فوت » بکار می برند در حالی که

«فوت» یعنی  <از بین رفتن ، نابود شدن>

وانسانی که می میرد از بین نمی رود بلکه روحش که حقیقت اوست (و"من" واقعی هرکسی است)منتقل می شود .

«وفات» یعنی  <گرفتن به تمامه ومنتقل کردن >

لذا در قرآن مجید از لغت «توفّی» که هم ریشه با «وفات» است برای قبض روح وانتقال آن به سرای دیگر (عالم برزخ ومثال)استفاده شده است :

" الله یَتوفی الاَنفس حین موتها "<زمر آیه ی 42> (خدا ارواح را به هنگام مرگ قبض می کند)

" یَتوفّیکم ملک الموت الذی وکّل بکم ثم الی ربّکم ترجعون" <سجده آیه ی 11> (فرشته ی مرگ که بر شما مأمور شده (روح)شما را می گیرد سپس شما را به سوی پروردگارتان باز می گرداند).

پس استفاده از کلمه ی «وفات» یا موت به جای غلط رایج «فوت» ، صحیح می باشد .

البته با دقت وپژوهش ،می توان به لغات متعددی از این دست که غلط رایج اند، آگاهی پیدا کرد (گرچه این پست را قبلا داشته ام اما به نظرم  ارزش تکرار دارد )./.طالب پور


 
 
 
 

موضوعات وبلاگ

 

درباره خودم

 

حضور و غیاب

 

آوای آشنا

 

اشتراک