تعداد کل بازدید : 567031

  بازدید امروز : 154

  بازدید دیروز : 48

ناب - طالب پور

 
[ و فرمود : ] آن که به عیب خود نگریست ، ننگریست که عیب دیگرى چیست ، و آن که به روزى خدا خرسندى نمود ، بر آنچه از دستش رفت اندوهگین نبود ، و آن که تیغ ستم آهیخت ، خون خود بدان بریخت ، و آن که در کارها خود را به رنج انداخت ، خویشتن را هلاک ساخت ، و آن که بى‏پروا به موجها در شد غرق گردید ، و آن که به جایهاى بدنام در آمد بدنامى کشید ، و هر که پر گفت راه خطا بسیار پویید ، و آن که بسیار خطا کرد شرم او کم ، و آن که شرمش کم پارسایى‏اش اندک هم ، و آن که پارسایى‏اش اندک ، دلش مرده است ، و آن که دلش مرده است راه به دوزخ برده . و آن که به زشتیهاى مردم نگرد و آن را ناپسند انگارد سپس چنان زشتى را براى خود روا دارد نادانى است و چون و چرایى در نادانى او نیست ، و قناعت مالى است که پایان نیابد ، و آن که یاد مرگ بسیار کند ، از دنیا به اندک خشنود شود ، و آن که دانست گفتارش از کردارش به حساب آید ، جز در آنچه به کار اوست زبان نگشاید . [نهج البلاغه]
 
نویسنده: حمید طالب پور ::: دوشنبه 91/1/28::: ساعت 11:33 عصر

به نام خدا

   راستی! فاطمیه نزدیک است...

سید حمیدرضا برقعی در سروده‌ای با عنوان «کوچه تاریک» :

زیر باران دوشنبه بعد از ظهر

 اتفاقی مقابلم رخ داد

 وسط کوچه ناگهان دیدم

 زن همسایه بر زمین افتاد

 ***

 سیب‌ها، روی خاک غلطیدند

 چادرش در میان گرد و غبار

 قبلا این صحنه را... نمی‌دانم

 در من انگار می‌شود تکرار

 ***

 آه سردی کشید، حس کردم

 کوچه آتش گرفت از این آه

 و سراسیمه گریه در گریه

 پسر کوچکش رسید از راه

 ***

 گفت: آرام باش! چیزی نیست

 به گمانم فقط کمی کمرم...

 دست من را بگیر، گریه نکن

 مرد ،گریه نمی‌کند پسرم

*** 

 چادرش را تکاند، با سختی

 یا علی گفت و از زمین پا شد

 پیش چشمان بی‌تفاوت ما

 ناله‌هایش فقط ،تماشا شد

 ***

 صبح فردا به مادرم گفتم

 گوش کن! این صدای روضه‌ی کیست

 طرف کوچه رفتم و دیدم

 در و دیوار خانه‌ای مشکی است

***

 با خودم فکر می‌کنم حالا

 کوچه ی ما چقدر تاریک است

 گریه، مادر، دوشنبه، در، کوچه

 راستی! فاطمیه نزدیک است... 


 
 
 
 

موضوعات وبلاگ

 

درباره خودم

 

حضور و غیاب

 

آوای آشنا

 

اشتراک