بازدید امروز : 69
بازدید دیروز : 6
به نام خدا
نوروز 1395 (شمسی) مبارک باد
در بهار آزادی جای شهدا خالی
اما رفقا ! واقعا جای شهدا خالیست یا ما
البته فکر می کنم جای شهدا خالیست تا ببینند در شهر و استان وکشورمان چه کسانی متولی فرهنگ وامور اجتماعیمان شده اند !!
آیا واقعا متولیان امور شهر ها بویژه جریانات سیاسی که همه کاره ،تصمیم گیر وتصمیم ساز اند چه راست چه چپ ، به فکر فرهنگی که شهدا برایش خون وجان دادند هستند یا بیشتر به فکر منافع و امیال نفسانی خود وگروهشان اند؟!!
و البته آنچه به جایی نرسد فریاد است!فریاد!
به نام خدا
رفقا! البته این تحلیل ها ،همه جانبه نیست ولی شاید نزدیک به واقع باشد:
(تذکر:این گزاره ها مطلق و لابشرط اند لذا ابدا تعریف یا تضعیف در آن قصد نشده است )
چرا رأی تهرانیها چنین شد ؟ برخی ها تحلیلهای عجیب وغریب دارند:
آیا مردم شهرستانها از نظر سیاسی رشد نیافته اند؟! یا توسعه یافتگی سیاسی تهرانیها سر به فلک کشیده و همه را جا گذاشته است ؟!چگونه می توان این عقب ماندگی سیاسی در شهرستانها را جبران کرد ؟!پروژه ی تهرانیزه کردن چگونه باید تحقق یابد؟آیا هیجانات وشلوغی زندگی شهر نشینی بویژه در تهران ، در انتخاب تأثیر می گذارد ؟!
آیا گاهی فقط گاهی لجاجت ، نشانه ی استقلال در تصمیم گیری نیست؟! آیا مسأله ی پایتخت نشینی وپرستیژ در مرکز بودن ،اثر روان شناختی وجامعه شناختی بر افکار دارد؟! آیا براستی در برخی تحلیلها این اصل عقلایی که زیاد(شهرستانها) از کم(تهران) ،بیشتر است زیر سؤال نمی رود ؟! به راستی چرا افراد مرکز وپایتخت همیشه مهمترند ؟! آیا ضریب هوشی یا تحلیل سیاسی یا سخت کوشی یا انصاف و مروت یا شجاعت وکیاستشان بیشتر از شهرستانیهاست؟ الله اعلم
به نام خدا
سالروز شهادت ام ابیها حضرت فاطمه زهرا (سلام الله علیها)تسلیت باد .
گلهای عالم را معطر کرده بویت
ای آنکه میگردد زمین در جستوجویت
یادش بخیر آن روزها ریحان به ریحان
میچید پیغمبر بهشت از رنگ و بویت
سیارهها را در نخی میچیدی آرام
میساختی تسبیحی از خاک عمویت
برداشتند از سفرهات نان، مردم شهر
جرعه به جرعه آب خوردند از سبویت
درهای رحمت باز میشد با دعایت
دردا که میبستند درها را به رویت
تاریخ میداند فدک تنها بهانه است
وقتی بهشت آذین شده در آرزویت
وقتی منزه گشته خاک از سجدههایت
وقتی مطهر میشود آب از وضویت
چادر حمایل میکنی از حق بگویی
حتی اگر یک شهر باشد روبرویت
برخواستی با آن صفتهای جلالی
این بار آتش میچکید از خلق و خویت
حتی زمان میایستد از این تجسم
تو سوی مسجد میروی مسجد به سویت
از های و هو افتاد دنیا با سکوتت
دنیا به آرامش رسید از های و هویت
از بانگ بسم الله الرحمن الرحیمت
از شکوههای "الذین آمنویت"
تو خطبه میخواندی و میلرزید مسجد
ذرات عالم یک صدا لبیکگویت
خطبه به اوج خود رسید آنجا که میریخت
مدح علی حیدر به حیدر از گلویت
گفتم علی... او قطره قطره آب میشد
آن شب که روشن شد سپیدیهای مویت
آن شب که زخم تو دهان وا کرد، آرام
زخم تو آری زخم ... آن رازِ مگویت
هنگام دفن تو علی با خویش میگفت
رفتی ولی پایان نمییابد شروعت...
شعر جدید سید حمید برقعی در وصف حضرت زهرا(سلام الله علیها)بود.
به نام خدا
ان الله لایغیّر ما بقوم حتی یغیّروا ما بانفسهم (رعد/11)
«خداوند سرنوشت هیچ قوم وملتی را تغییر نمی دهد مگر آنکه آنان آنچه را در خودشان است تغییر دهند.»
با جامعه وشهری مواجهیم که عنقریب است ، هویت وماهیت فرهنگی ،اجتماعی ، اصالتهای خود وحتی سرزمینش را به سبب سیاستگذاریهای غلط ، یک سویه واستبدادگونه از دست داده وبه یکباره به فراموشی سپرده شود وبه علل متعدد وگاها غیر منطقی وغیر کارشناسی وتنها بواسطه ی تسلط یک جریان خود برتر پندار که خویش را بر مردم شریف ونجیب اردکان تحمیل کرده وروزگاری بر مردم سلطنت کرده اند ، مشکلات عدیده ای پدید آمده وبرخی از آنها دارد اندک اندک رخ می نماید .
چه کسی می تواند این انحراف فکری وجریان غلط وخانمان سوز شهرستان اردکان را که بلای جان خانواده ها ، فرهنگ ، رسوم ،اصالت ، دین ، خاک وناموس ما شده ،وتقریبا همه دارندکم کم به عمق این فاجعه پی می برند، اصلاح کند؟ آیا جز خود ما؟ آیا جز انتخاب آگاهانه ی ما؟ آیا جز اراده ی اصلاح طلبانه ی ما ؟! فتأمل جیدا
لیست کل یادداشت های این وبلاگ
لینک دوستان
آوای آشنا
بایگانی
اشتراک