سفارش تبلیغ
صبا ویژن
 تعداد کل بازدید : 551739

  بازدید امروز : 31

  بازدید دیروز : 93

ناب - طالب پور

 
غایت دانش، عمل نیکوست . [امام علی علیه السلام]
 
نویسنده: حمید طالب پور ::: چهارشنبه 92/7/3::: ساعت 9:12 عصر

به نام خدا

    سؤال: روح چون مجرد است، علم دارد و نباید هیچ گاه گذشته را فراموش کند پس چگونه می شود     یک شخص بر اثر حادثه ای دچار فراموشی می شود و گذشته را به یاد نمی آورد آیا روح ندارد؟ پس یاد آوری خاطرات ربطی به روح ما ندارد؟

 

    جواب:  جای تردید نیست که تجرد مساوی با علم است یعنی هیچ موجود مجردی یافت نمی شود که عین علم، عالم و معلوم نباشد هر موجود مجرد به خود علم دارد پس از آن نظر که به خود علم دارد عالم است و از آن نظر که خودش معلوم اوست، معلوم علم خویشتن است ، به همین جهت گفته می شود هرموجود مجردی؛  عالم، علم و معلوم است.  و نفس انسان هم هر وقت به مرحله ی تجرد تام عقلی خود برسد چنین صفتی را خواهد داشت . 1  
   بنابراین در این که هیچ مجردی علم خود را فراموش نمی کند
جای تردید نیست چون فراموشی علم از خواص موجودات غیر تام و وابسته به ماده است . مجردات تام خود فراموشی ندارند و نفوسی که به تجرد کامل رسیده اند نیز از فراموشی علم خود منزه اند.
    اما چرا گاهی بر اثر حادثه
، برخی افراد دچار فراموشی می شوند؟ باید گفت: از آنجا که نفس انسانی از نظر ذات مجرد و از لحاظ فعل و در مقام فعل ، مادی است این سبب می شود که نفس یک موجود دو بُعدی محسوب شود ؛ زیرا نفس، از جهت تعلق تدبیری به بدن جوهری است که به نحوی وابستگی جسمانی دارد یعنی در مقام فعل جسمانی است ؛  گرچه ذاتاً مجرد است ، ولی چون با ابزار و آلات جسم و جسمانی کار می کندو به وسیله ابزار و قوای بدنی در بدن تصرف می کند و ادراکات حسی او مثل دیدن ،شنیدن ، لمس کردن و چشیدن به وسیله ی قوای مادی حاصل می شود یعنی گرچه آن که می بیند یا می شنود ، خود روح است ولی به وسیله ابزار مادی نظیر چشم و گوش است ، پس بسیاری ازعلوم نفس از طریق مادی برای او حاصل می شود و همانند فرشتگان نیست که ذاتاً و فعلاًمجردند  و همه علوم شان بدون ابزار مادی برای آنها حاصل می شود.  به همین جهت ، وقتی سانحه ای برای کسی پیش می آید بر اثر آن برخی قوای نفس که وسیله و ابزار درک او بوده از بین می رود و نفس وقتی ابزار کارش را از دست داد نمی تواند علم و آگاهی های خود را به خاطر بیاورد، چون وسیله ای که فعل و انفعالات آن زمینه یاد آوری را برای انسان فراهم می کرده است بر اثر سانحه ای از بین رفته است لذا خاطرات گذشته، خود که به عنوان علم و آگاهی او بوده است را نمی تواند به یاد آورد؛ بنابراین گرچه بدون تردید به یاد آوری خاطرات به عنوان علم از آن روح است ، و قوای مادی بدن ذاتاً وبدون روح فاقد هر نوع درک و خاطره است، اما تنها در حد زمینه ساز برای روح عمل می کند ، ولی هر گاه بر اثر پیش آمدها، و یا مریضی ها و یا فشارهای روحی ابزار کار روح از بین رفت یا ضعیف شد دیگر روح قدرت یادآوری خاطرات خود را از دست می دهد .2  
نکته ای که در این باره نباید ازنظر دور بماند این که اگر روح به تجرد کامل رسیده باشد و نقش ابزار برای او ضعیف گردیده باشد ممکن است ، علوم عقلی و درک عقلی او علی رغم ضعف ابزار مادی همچنان قوی و نیرومند باشد مثل برخی از بزرگان علما که علی رغم کهولت سن ، قدرت تعقل و تفکر شان همچنان قوی و حتی احیاناً بهتر از دوران جوانی می شود .3  و یا بعضی حقایق معنوی و معرفت های نورانی گرچه برای کسی سانحه پیش آمده باشد ولی آن معرفت و علم و یا خاطره معنوی او هم چنان برایش محفوظ می ماند 4 ./.

  

پانوشت:

  1-  سید محمد حسین طباطبائی، نهایة الحکمه، مرحله 11، فصل 12، ص 230
نشر دار التبلیغ، بی تا، 

 2-محمد تقی مصباح یزدی ، شرح جلد هشتم اسفار  جزء 2، ص 285، نشر مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی ره 
 3-همان، ص 143

4- با همکاری سایت اندیشه قم « مرکز مطالعات و پاسخگویی به شبهات»


 
 
 
 

موضوعات وبلاگ

 

درباره خودم

 

حضور و غیاب

 

آوای آشنا

 

اشتراک