• وبلاگ : ناب - طالب پور
  • يادداشت : بشر ،چرا حيران وسرگردان است؟!
  • نظرات : 2 خصوصي ، 4 عمومي
  • ساعت دماسنج

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     
    + .... 


    حرفاتون مدعاي بي دليل است!

    فعلا که غربي ها از هر لحاظ ار ما جلوترند....ما بجاي تلاش بيشتر اونا رو هي فحش ميديم.....!

    خداييش الآن اونا حوشبخت اند يا ما؟

    پاسخ

    سلام،اينجانب هيچ دليلي بر ادعايي نسبت به كسي كه ادعا دارد غرب از هر لحاظ از ما جلو تر است ندارم واقعا اگر شما چنين ادعايي داريد به نظرم ديگر بحث جايگاهي ندارد و البته که دليل شما را خواهم شنيد . اميد وارم بين تجربه گرايي ونتايجش ؛ با خدا ودين محوري كه علم وفن آوري وكار آمدي را هم نوعي عبادت مي داند تفكيك نموده سپس سراغ ادعايتان برويد ضمن اينكه بحث اينجانب يك بحث مبنايي است وربطي به مسلماني ومسايل مصداقي به صورت خاص ندارد وبه نظرم القاي فحاشي در يادداشت، نوعي قلب حقيقت است وتهمت به نگارنده است ويا بگو نوعي وجود لايه هايي از هرمنوتيک فلسفي در خواننده يعني رها کردن متن ومؤلف ومخاطب محوري است . ضمن اينكه اميد وارم با مطالعه ي كتابهايي همچون (ظهور وسقوط ليبراليسم غربي نوشته ي آنتوني آربلاستر ترجمه ي مخبر، تاريخ معاصر اروپا نوشته ي استوارت هيوز ترجمه ي بامداد ، پيامد هاي مدرنيت نوشته ي آنتوني گيدنز ترجمه ي ثلاثي، نقد تفكر فلسفي غرب نوشته ي اتين ژيلسون ترجمه ي احمدي و..) ؛ ونيز برخي مشاهدات عيني دوستان از جمله آقاي دكتر رهنمايي كه در كتابشان به نام غرب شناسي نيز اشاره دارند ودهها نوشته ي ديگر وشواهد علني بر موضوع مورد بحث که موجود است و از حوصله ي اين ياد داشت بيرون است ؛ كمي به مباني دست يافته وبه جواب نزديك شويد . البته همين دانشمندان وبرخي فلاسفه وسياستمداران غرب به اين باور رسيده اند كه وقتي نظريات فلسفي فلاسفه ي طبيعت گراي غرب مبناي سياستهاي دولتها شد وآنگاه كه خدا به پوچي گراييد بسياري از آفتها نظير جنگ وغارت وخونريزي ،بي هويتي و احساس خلأ ها به دنبال داشت . برادر يا خواهر گرامي اين اصل از اصول مسلم است که معلول ونتيجه ي ذاتي دوري از خدا ومعنويات ولو در اوج مطامع مادي بودن جز انحطاط وپستي وعقب گرد وانحراف و فروپاشي نيست لذا حتي برخي در عين مبهم بودن پست مدرنيسم ويا نئوليبراليسم آن را تلاشي براي بازيابي هويت اصلي تفکر غرب وترميم بحرانهاي آن دانسته اند ونوعي احساس بازگشت به معنويات را در آن ارزيابي مي کنند .نمونه ي عيني نا کارآمدي وزوال وخورد شدن تدريجي تفکر ليبرال دمکراسي رايج غرب که متشکل از مباني غير الهي وصرفا بشري است را در سست شدن اقتصاد وبحرانهاي اجتماعي آنها مي يابيد. البته شما مختاريد خوشبختي را ظاهر گرايانه تفسير نماييد وخوشبختي را براي آنها تثبيت كنيد ضمن اينكه شايد از نظر روانشناختي نيز نوعي خود شيفتگي را بتوان اثبات نمود ما كه بخيل نيستيم .( تذکر:البته وقتي تفکر غرب گفته مي شود ممکن است برخي کشورهاي شرقي با مباني غربي را هم شامل شود)ضمنا از اينکه برخي مطالب در اين جواب مختصر ، پراکنده نوشته شده ،به دليل بالبداهه بودن مي باشد . فكر مي كنم وحدس مي زنم بحث با شما به دليل معادله اي چند مجهوله (مي فهميد که) بي ثمر وآب در هاون کوبيدن است. در پناه خدا